بودار

/budAr/

مترادف بودار: بویناک ، سخن دوپهلو، سخن کنایه آمیز، مطلب کنایه دار، خطرزا، خطرآفرین، معنادار

متضاد بودار: بی بو

معنی انگلیسی:
reeky, scented, odoriferous, odorous

لغت نامه دهخدا

بودار. ( نف مرکب ) بوی دار. دارنده بو. آنچه دارای رایحه باشد. چیزی که دارای بو و رایحه باشد. || سخن کنایه آمیز که دارای معنی غیر معنی ظاهر باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). || سرخ کرده. طعامی که آنرا سرخ کرده یا پیاز وامثال آن در آن کرده باشند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - دارند. بو آنچه که دارای رایحه باشد . ۲ - سخن کنایه آمیز که دارای معنیی غیر معنی ظاهر باشد .

فرهنگ معین

(اِفا. ) سخنی که در آن کنایه و منظوری غیر از ظاهر سخن ، نهفته باشد.

فرهنگ عمید

چیزی که دارای بو باشد، دارندۀ بو.

مترادف ها

aromatic (صفت)
معطر، خوشبو، بودار، گیاه خوشبو

redolent (صفت)
معطر، بودار، حاکی

odorous (صفت)
بودار، متعفن

smelly (صفت)
بودار، متعفن، بد بو

odoriferous (صفت)
زننده، بودار، بد بو، دارای بو

فارسی به عربی

عطری , کریه الرائحة

پیشنهاد کاربران

یکی از کسان ، به جایِ واژه " شرایط " واژه یِ " بوتار" را پیش نهاد کرده بود؛ وی این واژه را از آنرو پیشنهاد کرده بود که از بُن گذشته یِ فعل " بودن" به همراه پسوند " - ار"، واژه ای را بیافریند ولی از آنجا که با واژه یِ " بو. دار" همسان می شود، آنگاه با کژپسندیِ خود، آمده "بودن" را به ریختِ " بوتن" درآورده، سپس بُن گذشته را با پسوند " - آر" همراه ساخته و واژه یِ " بوتار" را ساخته است.
...
[مشاهده متن کامل]

این درحالیست که شما نمی توانید با بازی آوایی در نشانه مصدری " تَن/دَن" ، واژه سازی کنید. تازه، بکارگیریِ خودِ واژه " بودار" بسیار شایسته تر از واژه ای همچون " بوتار" است؛ چراکه همآوایی در بسیاری از واژگان رُخ میدهد و افزون بر آن، " بودار= بو. دار" صفت است و " بود. ار" نام.
ولی برای اینکه ما از این همآوایی پیش گیری کنیم، راه چاره این است که " بودن" را به ریختِ بُن کُنونی مصدری کنیم و سپس بُن گذشته یِ آن را با پسوند " - آر" همراه سازیم. ساختارِ دستوریِ زبانِ پارسی چنین هِلانِشی ( =اجازه ای ) را به ما میدهد.
پس داریم :
" بودَن:budan" را به ریختِ " بُوَدَن، بُویدن، بَوَدَن، بَویدن" درمی آوریم و سپس بُن گذشته " بُوَد ، بُوید، بَوَد، بَوید" را بیرون می کشیم و سرانجام، یکی از واژگانِ " بُوَدار، بُویدار، بَوَدار، بَویدار" را به جای " شرایط، موقعیت، واقعیت امر" برمی گزینیم.
از میانِ این چهار واژه، هر واژه ای که برگزیده شود، آن برابر با " Sachverhalt " در زبانِ آلمانی خواهد بود. ( در این باره به زیرواژه " بوده" یا " بودک" در همین تارنما بروید و پیام من را بخوانید و سپس آن را با واژه یِ " Sachverhalt" همسنجی کنید. )

بودار
بودار : ۱ - دارنده بو، دارای رایحه ۲ - خطرناک یا مشکوک از لحاظ سیاسی
منبع : فرهنگ موضوعی فارسی تالیف استاد بهروز صفر زاده
scented
دارای بو. بعضی جاها به عنوان کلمه رازآلود استفاده میشود.