لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بودا، لقب بنیانگذار آیین بودای در سانسکریت به معنای کسی است که به روشن بینی و اشراق رسیده است.
بودا، لقب گوتَمَه یا گاوتَمَه سیدهارتَه بنیانگذار آیین بودایی که شیوه زندگی و آیین او در فرهنگ و تمدن اسلامی بویژه در مناطقی که سابقه بودایی داشته اند، تأثیراتی نهاده است.واژه بودا در سانسکریت به معنای کسی است که به روشن بینی و اشراق رسیده است.بودا در شهر قدیمی کاپیلاواستو در جنوب نپال متولد شد.تاریخ تولد و مرگ او دقیقاً روشن نیست، اما احتمالاً وی در حدود قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد می زیسته است.زندگی بودا با افسانه آمیخته است.گفته شده که از طبقه کشتریه (طبقه سلحشوران و جنگجویان) بود و پدرش بر قبیله ساکیا/ شاکیا فرمان می راند.ازینرو، او را ساکیامونی/ شاکیامونی (فرزانه قبیله شاکیا) نامیده اند.
← چگونگی پیدیش بودا
بودایی به پیرو مکتب بودا می گویند. بوداییان از اصناف کفار می باشند.
بودا، لقب گوتَمَه یا گاوتَمَه سیدهارتَه بنیانگذار آیین بودایی که شیوه زندگی و آیین او در فرهنگ و تمدن اسلامی بویژه در مناطقی که سابقه بودایی داشته اند، تأثیراتی نهاده است.واژه بودا در سانسکریت به معنای کسی است که به روشن بینی و اشراق رسیده است.بودا در شهر قدیمی کاپیلاواستو در جنوب نپال متولد شد.تاریخ تولد و مرگ او دقیقاً روشن نیست، اما احتمالاً وی در حدود قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد می زیسته است.زندگی بودا با افسانه آمیخته است.گفته شده که از طبقه کشتریه (طبقه سلحشوران و جنگجویان) بود و پدرش بر قبیله ساکیا/ شاکیا فرمان می راند.ازینرو، او را ساکیامونی/ شاکیامونی (فرزانه قبیله شاکیا) نامیده اند.
← چگونگی پیدیش بودا
بودایی به پیرو مکتب بودا می گویند. بوداییان از اصناف کفار می باشند.
wikifeqh: کیش_بودایی
دانشنامه عمومی
بودا ( /ˈbuːdə, ˈbʊdə/ ; پالی, سانسکریت: 𑀩𑀼𑀤𑁆𑀥, बुद्ध ) ، "فردِ بیدار" ) ، [ ۱] به معنی «بیدار شده» است و به کسِ «روشنیده» یا بودی گفته می شود[ ۲] گرچه از آن بیشتر برای اشاره به سیذارتا گوتاما بودا، بنیان گذار دینی ان آرتین نیبودایی استفاده می شود.
در بسیاری از منابع وقتی صحبت از «بودا» می شود منظور همان «گوتاما بودا» بنیانگذار مذهب بودایی است و همین به این باور غلط که منظور از لفظ «بودا» تنها همان «گوتاما بودا» است دامن زده است اما به باور بوداییان بسیاری دیگر نیز به «مقام بودایی» رسیده اند. بر پایه پژوهش هایی توسط راناجیت پال، بودا از شاهزادگان ایرانی تبار و معاصر مهاویرا بوده است. [ ۳] [ ۴]
آیین بودایی، چهارمین دین فراگیر جهان است؛ که بیش از ۵۰۰ میلیون نفر از جمعیت جهان از آن پیروی می کنند. [ نیازمند منبع] در حقیقت «بودا» یک لقب است به معنی «فرد منورالفکر» یا به عبارتی «فردی که درک بالایی دارد».
بنا بر داستان های بودایی، سیدارتا ( واژه سیدارتا به معنی کمال جو است ) شاهزاده ای بود به نام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی می زیست. گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا می باشد. او در باغ های لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانی ای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد. با این حال سیدارتای کمال جو در سن ۲۹ سالگی از کاخ ها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنج ها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را نهاده به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگل ها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری ( بودی ) به درون پویی ( مراقبه و مکاشفه ) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت.
در بسیاری از منابع وقتی صحبت از «بودا» می شود منظور همان «گوتاما بودا» بنیانگذار مذهب بودایی است و همین به این باور غلط که منظور از لفظ «بودا» تنها همان «گوتاما بودا» است دامن زده است اما به باور بوداییان بسیاری دیگر نیز به «مقام بودایی» رسیده اند. بر پایه پژوهش هایی توسط راناجیت پال، بودا از شاهزادگان ایرانی تبار و معاصر مهاویرا بوده است. [ ۳] [ ۴]
آیین بودایی، چهارمین دین فراگیر جهان است؛ که بیش از ۵۰۰ میلیون نفر از جمعیت جهان از آن پیروی می کنند. [ نیازمند منبع] در حقیقت «بودا» یک لقب است به معنی «فرد منورالفکر» یا به عبارتی «فردی که درک بالایی دارد».
بنا بر داستان های بودایی، سیدارتا ( واژه سیدارتا به معنی کمال جو است ) شاهزاده ای بود به نام سیدارتا گوتما از تیره شاکیا ایل ساکی در منطقه کاپیلاواستو در نپال امروزی می زیست. گوتاما بودا ملقب به ساکیامونی یا رئیس قبیله ساکی در هند بود و نام یک شاهزاده ساکی از قوم سکا می باشد. او در باغ های لومبینی در نپال کنونی به دنیا آمد. پس از زایش توجه پیشگویان به او جلب شد و پیشگویی ایشان بدینگونه بود که سیدارتا در آینده یا پادشاهی جهانگیر خواهد شد یا روحانی ای بیداردل که جهانیان را از خواب نادانی خواهد رهاند. پدر سیدارتا یعنی سودودانا شاه برای اینکه پسرش در راه اول قرار گیرد وی را در ناز و نعمت پروراند و در کاخ هایی محفوظ قرار داد تا سیدارتا با رنج ها و کاستی های زندگی آشنایی نیابد. با این حال سیدارتای کمال جو در سن ۲۹ سالگی از کاخ ها گریخت و در طی چهار بار گریز خویش با چهار منظره آشنا گشت: پیری، بیماری، مرگ و شخصی پارسا که در پی رهایی از رنج ها بود. دیدن چهارمین منظره بر سیدارتا تأثیری ژرف نهاد و بر آن شد تا زندگی شاهزادگی را نهاده به جستجوی حقیقت شرایط آدمیان بپردازد. پس از گذراندن مدتی با مرتاضان در جنگل ها، آن راه را راه راستین حقیقت یابی ندانست و راهی میانه در پیش گرفت.
سیدارتا پس از شش سال آزمودن و پویش در مکانی بنام بودگایا زیر درختی به نام درخت بیداری ( بودی ) به درون پویی ( مراقبه و مکاشفه ) نشست و پس از چیرگی بر ترفندهای مارا، دیو دیوان، به دریافت رموز و بیداری کامل رسید و بودا گشت.
wiki: بودا
بودا (بوداپست). بودا ( مجاری: Buda ) قسمت غربی بوداپست، پایتخت مجارستان است که در کرانه غربی دانوب قرار دارد. بودا که در قدیم، پایتخت پادشاهی مجارستان بود، در ۱۷ نوامبر ۱۸۷۳ با پست و اُبودا ادغام شد و شهر بوداپست از آن پس رسماً شکل گرفت. مکان هایی مانند قلعه بودا، سیتادلا و کاخ شاندور که اقامتگاه ریاست جمهوری است در بودا واقع شده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: بودا (بوداپست)
دانشنامه آزاد فارسی
بودا (ح ۵۶۳ـ۴۸۳پ م)(Buddha)
تندیس (در سانسکریت به معنی «بیدارشده» یا «به اشراق رسیده») شهرت شاهزاده گائوتَمَه سیّدارتَه ، بنیادگذار آیین بودا. سرگذشتش با افسانه درآمیخته است. در لومبینی نپال به دنیا آمد و در کاخ پدرش در کَپیلَوَستو پرورش یافت. در ۲۹سالگی همسر و پسر و زندگی مجللش را به قصد یافتن پاسخ برای رازهای هستی رها کرد. شش سال ریاضت کشید، اما سرانجام راه میانۀ مراقبه را برگزید. در بیهار هند زیر درخت بو یا بُدهی در اطراف بوده گایا نور معرفت بر دلش تابید و بیدار شد. در وارانسی از شهرهای اوتار پرداش به تدریس پرداخت و سَنگهه، جرگه راهبان، را بنیاد نهاد. بقیۀ عمرش را به سفر در شمال هند گذراند و در کوشینگره درگذشت. بودا را خدا نمی دانند. تعالیم بودا در چهار حقیقت شریف خلاصه می شود: انسان رنج می برد؛ رنج علتی دارد؛ می توان به رنج پایان داد؛ با پیروی از طریقت درست هشتگانهـ باور، اراده، گفتار، کردار، معاش، تلاش، مراقبت، و تمرکز که همگی باید متصف به درستی باشند ـ رنج پایان می یابد و سرانجامِ آن وصول به نیروانا، یا اطفای همۀ هواهای نفسانی و رهایی از چرخۀ باززایی خواهد بود.ولادت بودا. روایت های گوناگونی از زندگی بودا در دست است و قصه های جدیدتر بیشتر اسطوره ای اند. قرن ها زائران در کوه پایه های هیمالیا درپی زادگاه بودا بودند. اختلاف بر سر محل آن در ۱۹۹۶ به پایان رسید؛ باستان شناسان در زیر معبد کهنسالی در لومبینی، ۳۲۰کیلومتری جنوب غربی کاتماندو، پایتخت نپال، سنگی یافتند که محل تولد او را نشان می داد. دربارۀ تاریخ ولادت او نظر غالب بر ۵۶۳پ م است. پدر بودا رئیس ایل شاکیا در شمال شرق هند و مقر حکومت او در کَپیلَوَستو بود. پسرش را به دلیل نسبتش با ایل شاکیا گاهی شاکیامونی (حکیم قبیلۀ شاکیا) هم نامیده اند. می گویند مادرش در دورۀ بارداری به خواب دید که فیل سفیدی (نشانۀ خوشبختی) از پهلوی راست وارد شکمش شد. روزی برای دیدار از والدینش راه میان بری از میان باغ های اطراف لومبینی را در پیش گرفت و بین راه کودک از پهلوی او به دنیا آمد. چند روز بعد مادر مُرد و بچه را بستگانش در کاخ پدر در کپیلَوَستو بزرگ کردند. حکیمی رهگذر به نام اَسیتا، او را دید و پیشگویی کرد که یا مرد دین خواهد شد یا فرمانروایی بزرگ.
زندگی در کاخ. کودک، سیدارتا، در ناز و نعمت بود و همچون دیگر شاهزادگان فنون جنگاوری آموخت. پدرش می خواست سیدارتَه جانشینی او را در حکومت برعهده بگیرد، از این رو کوشید از همۀ شداید زندگی برکنار بماند. پدرش از آن بیم داشت که سیدارته با پی بردن به حقایق زندگی به افکار مذهبی روی آورد. برخی روایت ها می گویند سیدارته ازدواج کرد و صاحب پسری شد، تا این که تقریباً در ۲۹سالگی روزی با ارابه رانش از کاخ بیرون رفت و یک پیرمرد، یک بیمار، یک جنازه، و یک روحانی دید. از ارابه رانش دربارۀ آنان پرسید و واقعیت رنج را در عالم دریافت. سخت پریشان شد و تصمیم به ترک کاخ گرفت تا چاره ای برای ناکامی هایی که به چشم دیده بود، جست وجو کند.
اشراق. سیدارته سلوک خود را با همراهی پنج روحانی مرتاض آغاز کرد. آنان تشنگی و گرسنگی را نادیده می گرفتند و یکسره در حال مراقبه بودند. سیدارته در طریق ریاضت چندان کوشید که جز پوست و استخوانی از او برجای نماند، ولی راهی نیافت که رنج را پایان بخشد. برای همین خوردن از سر گرفت و پنج مرتاض پنداشتند که اراده اش سست شده است و ترکش کردند. سپس به درس آموزی از محضر دو معلم مراقبۀ متفاوت پرداخت، اما باز پاسخش را نگرفت. سرانجام در شامگاهی زیر درختی نشست و بر آن شد که مراقبه ای را که در کودکی آموخته بود از سر بگیرد و برنخیزد تا پاسخ را بیابد. بامدادان به اشراق رسید و بودا (بیدار) شد. بودا را تَتهاگَته، به معنی «چنین رفته»، نیز نامیده اند. در روایت هایی از این داستان آمده است که در لحظۀ بیداری دست بر زمین سایید تا شاهدش باشد. از آن پس آن درخت به بُدهی، درخت «معرفت» یا «بیداری»، مشهور شد.
سَنگهه. آن گاه بودا به وارانَسی رفت تا به ترویج دهارما بپردازد، که مشتمل است بر شرح قانون عالم (چهار حقیقت شریف) و طریقت هشتگانه، که راه چیرگی بر نادانی و آرزومندی و رنج است. این راه را بودا میانه روی (راه میانه) نامید، زیرا بین ترک نفس و التداذ نفسانی است. پنج روحانی ای که او را ترک کرده بودند به نزدش بازگشتند و به اتفاق سنگهه را تشکیل دادند. ۴۰ سال بعد را بودا به سفر، تدریس، و تشویق مردم به پیوستن به سنگهه گذراند.وفات. گویند بودا در ۸۰سالگی مرگ خود را پیش بینی کرد و به شاگردش آناندا خبر داد که سه ماه بعد خواهد مرد. درست در موعد پیش بینی شده در راه کوشینگره به خواست خود از خوراکی به جز خوراک همراهانش خورد و از سمی که در غذا بود جان سپرد. بودایی های پیرو مذهب تِراوادا معتقدند که روز ولادت، اشراق، و وفات او یک روز، ولی در سال های متفاوت است؛ و این وقایع را در عید وِساک (آوریل/می) گرامی می دارند. جسد بودا را سوزاندند و خاکسترش را هشت قسمت کردند و به طوایف مختلف دادند و برای نگهداری اش هر طایفه استوپایی(معبدی گنبدی شکل) ساخت که به مراکز زیارتی بوداییان تبدیل شدند.
تندیس (در سانسکریت به معنی «بیدارشده» یا «به اشراق رسیده») شهرت شاهزاده گائوتَمَه سیّدارتَه ، بنیادگذار آیین بودا. سرگذشتش با افسانه درآمیخته است. در لومبینی نپال به دنیا آمد و در کاخ پدرش در کَپیلَوَستو پرورش یافت. در ۲۹سالگی همسر و پسر و زندگی مجللش را به قصد یافتن پاسخ برای رازهای هستی رها کرد. شش سال ریاضت کشید، اما سرانجام راه میانۀ مراقبه را برگزید. در بیهار هند زیر درخت بو یا بُدهی در اطراف بوده گایا نور معرفت بر دلش تابید و بیدار شد. در وارانسی از شهرهای اوتار پرداش به تدریس پرداخت و سَنگهه، جرگه راهبان، را بنیاد نهاد. بقیۀ عمرش را به سفر در شمال هند گذراند و در کوشینگره درگذشت. بودا را خدا نمی دانند. تعالیم بودا در چهار حقیقت شریف خلاصه می شود: انسان رنج می برد؛ رنج علتی دارد؛ می توان به رنج پایان داد؛ با پیروی از طریقت درست هشتگانهـ باور، اراده، گفتار، کردار، معاش، تلاش، مراقبت، و تمرکز که همگی باید متصف به درستی باشند ـ رنج پایان می یابد و سرانجامِ آن وصول به نیروانا، یا اطفای همۀ هواهای نفسانی و رهایی از چرخۀ باززایی خواهد بود.ولادت بودا. روایت های گوناگونی از زندگی بودا در دست است و قصه های جدیدتر بیشتر اسطوره ای اند. قرن ها زائران در کوه پایه های هیمالیا درپی زادگاه بودا بودند. اختلاف بر سر محل آن در ۱۹۹۶ به پایان رسید؛ باستان شناسان در زیر معبد کهنسالی در لومبینی، ۳۲۰کیلومتری جنوب غربی کاتماندو، پایتخت نپال، سنگی یافتند که محل تولد او را نشان می داد. دربارۀ تاریخ ولادت او نظر غالب بر ۵۶۳پ م است. پدر بودا رئیس ایل شاکیا در شمال شرق هند و مقر حکومت او در کَپیلَوَستو بود. پسرش را به دلیل نسبتش با ایل شاکیا گاهی شاکیامونی (حکیم قبیلۀ شاکیا) هم نامیده اند. می گویند مادرش در دورۀ بارداری به خواب دید که فیل سفیدی (نشانۀ خوشبختی) از پهلوی راست وارد شکمش شد. روزی برای دیدار از والدینش راه میان بری از میان باغ های اطراف لومبینی را در پیش گرفت و بین راه کودک از پهلوی او به دنیا آمد. چند روز بعد مادر مُرد و بچه را بستگانش در کاخ پدر در کپیلَوَستو بزرگ کردند. حکیمی رهگذر به نام اَسیتا، او را دید و پیشگویی کرد که یا مرد دین خواهد شد یا فرمانروایی بزرگ.
زندگی در کاخ. کودک، سیدارتا، در ناز و نعمت بود و همچون دیگر شاهزادگان فنون جنگاوری آموخت. پدرش می خواست سیدارتَه جانشینی او را در حکومت برعهده بگیرد، از این رو کوشید از همۀ شداید زندگی برکنار بماند. پدرش از آن بیم داشت که سیدارته با پی بردن به حقایق زندگی به افکار مذهبی روی آورد. برخی روایت ها می گویند سیدارته ازدواج کرد و صاحب پسری شد، تا این که تقریباً در ۲۹سالگی روزی با ارابه رانش از کاخ بیرون رفت و یک پیرمرد، یک بیمار، یک جنازه، و یک روحانی دید. از ارابه رانش دربارۀ آنان پرسید و واقعیت رنج را در عالم دریافت. سخت پریشان شد و تصمیم به ترک کاخ گرفت تا چاره ای برای ناکامی هایی که به چشم دیده بود، جست وجو کند.
اشراق. سیدارته سلوک خود را با همراهی پنج روحانی مرتاض آغاز کرد. آنان تشنگی و گرسنگی را نادیده می گرفتند و یکسره در حال مراقبه بودند. سیدارته در طریق ریاضت چندان کوشید که جز پوست و استخوانی از او برجای نماند، ولی راهی نیافت که رنج را پایان بخشد. برای همین خوردن از سر گرفت و پنج مرتاض پنداشتند که اراده اش سست شده است و ترکش کردند. سپس به درس آموزی از محضر دو معلم مراقبۀ متفاوت پرداخت، اما باز پاسخش را نگرفت. سرانجام در شامگاهی زیر درختی نشست و بر آن شد که مراقبه ای را که در کودکی آموخته بود از سر بگیرد و برنخیزد تا پاسخ را بیابد. بامدادان به اشراق رسید و بودا (بیدار) شد. بودا را تَتهاگَته، به معنی «چنین رفته»، نیز نامیده اند. در روایت هایی از این داستان آمده است که در لحظۀ بیداری دست بر زمین سایید تا شاهدش باشد. از آن پس آن درخت به بُدهی، درخت «معرفت» یا «بیداری»، مشهور شد.
سَنگهه. آن گاه بودا به وارانَسی رفت تا به ترویج دهارما بپردازد، که مشتمل است بر شرح قانون عالم (چهار حقیقت شریف) و طریقت هشتگانه، که راه چیرگی بر نادانی و آرزومندی و رنج است. این راه را بودا میانه روی (راه میانه) نامید، زیرا بین ترک نفس و التداذ نفسانی است. پنج روحانی ای که او را ترک کرده بودند به نزدش بازگشتند و به اتفاق سنگهه را تشکیل دادند. ۴۰ سال بعد را بودا به سفر، تدریس، و تشویق مردم به پیوستن به سنگهه گذراند.وفات. گویند بودا در ۸۰سالگی مرگ خود را پیش بینی کرد و به شاگردش آناندا خبر داد که سه ماه بعد خواهد مرد. درست در موعد پیش بینی شده در راه کوشینگره به خواست خود از خوراکی به جز خوراک همراهانش خورد و از سمی که در غذا بود جان سپرد. بودایی های پیرو مذهب تِراوادا معتقدند که روز ولادت، اشراق، و وفات او یک روز، ولی در سال های متفاوت است؛ و این وقایع را در عید وِساک (آوریل/می) گرامی می دارند. جسد بودا را سوزاندند و خاکسترش را هشت قسمت کردند و به طوایف مختلف دادند و برای نگهداری اش هر طایفه استوپایی(معبدی گنبدی شکل) ساخت که به مراکز زیارتی بوداییان تبدیل شدند.
wikijoo: بودا
پیشنهاد کاربران
بودا یعنی بیداری، بیداری از جهل و از "سامسارا ( طبق عقاید ایشان هر کسی هر بارکه می میرد پی در پی و باز زنده می شود و رنج می کشد، این سامسارا است ) . در واقع فقط یک بودا وجود نداشته و بوداهای بیشماری بوده اند. معروفترین ایشان "سیدهارتا گوتاما"که در واقع شاهزاده ای بود که قرار بود روزی شاه شود ولی ناگهان احساس کرد که دوست ندارد شاه شود و برخلاف میل پدر تاجدارش از کاخ بیرون آمد و از گرسنگی و تشنگی تا سرحد مرگ گرفته و راههای بیشمار دیگری سعی کرد به بیداری روح برسد و سرانجام زیر درخت انجیری به این مرتبه رسید. اکنون نیز راهبان بودایی نایبان او هستند و آنچه او می گوید را به مردم می رسانند. در واقع او نمرده و در جایی به زندگی ادامه می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
همه می توانند با رعایت 8اصل بودا شوند:
دیدگاه نیک
فکر نیک
سخن نیک
عمل نیک
زندگی نیک
تلاش نیک
یاد نیک
مدیتیشن نیک.
بوداییان به دو دسته :
ماهایانا
تراوادا
تقسیم می شوند که در جزییات دین با یکدیگر تفاوت دارند. مردم کشورهای چین، کره، ژاپن، ویتنام، سنگاپور، تایوان طرفدار ماهایانا و مردم کشورهای کامبوج، لائوس، تایلند، برمه، سریلانکا طرفدار اندیشه تراوادایی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
همه می توانند با رعایت 8اصل بودا شوند:
دیدگاه نیک
فکر نیک
سخن نیک
عمل نیک
زندگی نیک
تلاش نیک
یاد نیک
مدیتیشن نیک.
بوداییان به دو دسته :
ماهایانا
تراوادا
تقسیم می شوند که در جزییات دین با یکدیگر تفاوت دارند. مردم کشورهای چین، کره، ژاپن، ویتنام، سنگاپور، تایوان طرفدار ماهایانا و مردم کشورهای کامبوج، لائوس، تایلند، برمه، سریلانکا طرفدار اندیشه تراوادایی هستند.
خردمندان گم نام هندوی ماقبل وداها و اُپانیشادهای نوشتاری یعنی کاشفین چرخه تولد و مرگ نتوانسته اند این حقیقت را هم کشف کنند که پدیده طبیعی و واقعی به شکل 《تولد - زندگی - مرگ 》 تنها و منزوی نمی باشد بلکه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
در پیوند با پدیده دیگریست که بخش اعظم آن با حواس پنجگانه و تجربه غیر قابل دریافت و درک است به شکل 《مرگ - زندگی - تولد 》. مسیر حرکت این دو پدیده که همیشه توسط لحظه جاودانه حال طی میشود بصورت دو قوس یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند و به شکل یک دایره از پیش تعیین و ترسیم گردیده. زندگی در طول قوس کوتاه همین زندگی دنیوی می باشد که از لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر آغاز و در لحظه مرگ به پایان می رسد و طول زمانی آن منحصر بفردست. زندگی در طول قوس بلند روئیائیست با کمیت و کیفیت بهشت برین بموزات خواب ژرف و شیرین نفس مجرد یعنی من در نفس یا من واحد خدا و به کمک حواس، فهم و عقل بیکران وی در طی حالت برزخ تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری دوباره در همین دنیا در مداری برتر و طول زمانی آن برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر. این دنیا به شکل این آسمان ها و زمین در طول سفر دایره وار مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مه بانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. تولد در انتهای پدیده دوم همان تولد است در ابتدای پدیده اول با این تفاوت که هر بار در مداری برتر و کمال یافته تر از پیش به وقوع می پیوندد. خردمندان گمنام هندو چون نتوانسته اند پدیده دوم را هم کشف کنند، راه و روش دیگری هم نشاخته اند طوریکه بتوانند به کمک آن، چگونگی حرکت دایره وار این چرخه را بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح و توضیح دهند غیر از روش تناسخ یا گردش روان. راه و روش های پیشنهاد شده توسط پیشینیان در شرح و توضیح چگونگی جاودانه بودن عشق و زندگی انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) از قبیل تناسخ ، قبض یا جدایی روح، پریدن جان از قفس تنگ خاکی ، مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت افلاطونی جملگی بدون استثناء خیالات اوهامی بوده و می باشند و نه باور های حقیقی. انسان در طول تاریخ پیدایش آئین ها و ادیان تاکنون نتوانسته است بین خدای کلمه ای ، مفهومی و ایده ای از دیدگاه دین و فلسفه و عرفان از یک طرف و خدای حقیقی و واقعی از دیدگاه علمی از طرف دیگر، فرق و تمیز قائل شود. شوخیال یکی از نام های استعاری خود من می باشد.
بودا به معنی دوستداران هم هست
بودا ( Buddha ) : یکی از خدایان تثلیث هندو ویشنو نام دارد . بودا در اساطیر دین هندوستان یکی از جلوه های دهگانه ویشنو برای خدمت رسانی به مردم می باشد .
از دیگر جلوه های دهگانه ویشنو در آیین هندو می توان به : ماهی، لاک پشت ، گراز ، موجود نیمه آدم و شیر ، کوتوله ، راما ، راما ( Ram� ) ی تبر به دست کریشنا ( Krishna ) ، کَلکی ( Kalki ) . اشاره کرد . بودا حکیم بنیانگذار بودیسم و کَلکی موعود آخرالزمان است که به اعتقاد هندوان برای اصلاح جهان ، شمشیر به دست و سوار بر اسب سفید ظاهر خواهد شد .
... [مشاهده متن کامل]
رجوع شود به ( توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، 1398: 34 )
از دیگر جلوه های دهگانه ویشنو در آیین هندو می توان به : ماهی، لاک پشت ، گراز ، موجود نیمه آدم و شیر ، کوتوله ، راما ، راما ( Ram� ) ی تبر به دست کریشنا ( Krishna ) ، کَلکی ( Kalki ) . اشاره کرد . بودا حکیم بنیانگذار بودیسم و کَلکی موعود آخرالزمان است که به اعتقاد هندوان برای اصلاح جهان ، شمشیر به دست و سوار بر اسب سفید ظاهر خواهد شد .
... [مشاهده متن کامل]
رجوع شود به ( توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، 1398: 34 )
این نام در سنسکریت به معنای پدر، جسور و صاحب فضیلت میباشد
واژه Buddha از اجزای زیر ساخته شده است :
Bud با تلفظ بود در زبان فارسی صرف فعل بودن به حالت گذشته ساده می باشد. dh با تلفظ ده همان عدد ۱۰ است. پسوند a یا الف در آخر این نام مخفف کلمه اول یا ازل یا آغاز می باشد . بنابر این این واژه سانسکریتی در اصل و ریشه فارسی بوده و به معنای بیدار و آگاه و روشن شده نبوده است بلکه به معنای : او در ازل ده تائی آفریده شده است. این نام مترادف و معادل و هم معنا با واژه باستانی - اوستایی " خویدوده " می باشد که از دیدگاه خردمندان گم نام ایرانی ماقبل زرتشت در میدان های خود شناسی و انسان شناسی خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 بوده است و نه به معنای ازدواج با محارم. به این معنا که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی خودی و ملکوتی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی و هرکدام را در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده و به آنان حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده است و آنهم با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی مشتمل بر پنج نیم زوج مردانه و پنج نیم زوج زنانه ( پنج آنیموس و پنج آنیما ) . و همه افراد انسانی را بطور مطلقا همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده است و نه از طریق آمیزش جنسی یک مرد و یک زن افسانه ای و تخیلی - توهمی یعنی آدم و حوای ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یهودیت و مسیحیت و اسلام و تسلسل نسل . کلمه فارسی ماده هم در اصل و ریشه به شکل " ما ۱۰ " و عنوان اقوام ماد بصورت جمع یعنی مادها هم به صورت " ما ۱۰ آ " بوده است. به این معنا که ما افراد انسانی به تنهائی و منزوی نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی را پشت نگذاشته بلکه هر کدام ده تائی وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی شده ایم. اما در پایان این راه و این سفر بسیار طولانی و دور و دراز یعنی در معاد دوباره هرکدام ده تائی به نظام احسن آفرینش مبداء باز خواهیم گشت و از همان زندگی اولیه یا ازلی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی در کنار هم و در سرا های ملکوتی پنتاگونی ( پنج ضلعی یا پنج خانه ای ) خاص و ویژه خویش و در چارچوب طرح مطلق آفرینش از پیش رزرو شده بر خوردار خواهیم گشت. یکی از امتیازات برجسته و فراموش نشدنی افکار و خیالات سر و شهودات باطنی - عرفانی بودا در مقایسه با پیشینیان خردمند هندوی خویش که پدیده " سم سرا " یعنی چرخه یا گردش و یا زنجیره تولد و مرگ را از طریق گردش روان تحت عنوان حلول یا تناسخ شرح و توضیح و تبیین و توجیه نموده اند، نپذیرفته و چنین شرح و توضیحات را باطل اعلام نموده و جاری شدن این پدیده را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی امکان پذیر و مقدور و میّسر دانسته است. به زبان علم امروز یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان. اما پیشنهاد وی تحت عنوان " شاهراه هشت مسیره " یا طناب هشت رشته ای و یا هشت راه مراقبه ای در جهت پیاده شدن قبل از موعد مقرر و از پیش تعیین شده از زنجیره تولد و مرگ و رسیدن به حالت نیروانا یا آرامش و برخوردار شدن از سعادت کامل ، فقط در خیال و وهم امکان پذیر می باشد و در عمل مطلقا محال و غیر ممکن. اما خردمندان هندو قبل و بعد از بودا به پیاده شدن از این سم سرا قبل از موعد مقرر باور نداشته و ندارند. حالت مورد نظر هندوان در پایان راه ، موکشا می باشد که همان حالت نیروانای بوداییان است. واژه نیروانا به احتمال قوی و قریب به یقین در اصل و ریشه به شکل نَی روانه بوده است، یعنی هرگز جاری یا روان نشده ، یعنی سکون یا آرامش مطلق.
... [مشاهده متن کامل]
Bud با تلفظ بود در زبان فارسی صرف فعل بودن به حالت گذشته ساده می باشد. dh با تلفظ ده همان عدد ۱۰ است. پسوند a یا الف در آخر این نام مخفف کلمه اول یا ازل یا آغاز می باشد . بنابر این این واژه سانسکریتی در اصل و ریشه فارسی بوده و به معنای بیدار و آگاه و روشن شده نبوده است بلکه به معنای : او در ازل ده تائی آفریده شده است. این نام مترادف و معادل و هم معنا با واژه باستانی - اوستایی " خویدوده " می باشد که از دیدگاه خردمندان گم نام ایرانی ماقبل زرتشت در میدان های خود شناسی و انسان شناسی خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 بوده است و نه به معنای ازدواج با محارم. به این معنا که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی خودی و ملکوتی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی و هرکدام را در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده و به آنان حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده است و آنهم با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی مشتمل بر پنج نیم زوج مردانه و پنج نیم زوج زنانه ( پنج آنیموس و پنج آنیما ) . و همه افراد انسانی را بطور مطلقا همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده است و نه از طریق آمیزش جنسی یک مرد و یک زن افسانه ای و تخیلی - توهمی یعنی آدم و حوای ادیان به اصطلاح توحیدی - ابراهیمی یهودیت و مسیحیت و اسلام و تسلسل نسل . کلمه فارسی ماده هم در اصل و ریشه به شکل " ما ۱۰ " و عنوان اقوام ماد بصورت جمع یعنی مادها هم به صورت " ما ۱۰ آ " بوده است. به این معنا که ما افراد انسانی به تنهائی و منزوی نظام احسن آفرینش مبداء و زندگی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی را پشت نگذاشته بلکه هر کدام ده تائی وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی شده ایم. اما در پایان این راه و این سفر بسیار طولانی و دور و دراز یعنی در معاد دوباره هرکدام ده تائی به نظام احسن آفرینش مبداء باز خواهیم گشت و از همان زندگی اولیه یا ازلی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی در کنار هم و در سرا های ملکوتی پنتاگونی ( پنج ضلعی یا پنج خانه ای ) خاص و ویژه خویش و در چارچوب طرح مطلق آفرینش از پیش رزرو شده بر خوردار خواهیم گشت. یکی از امتیازات برجسته و فراموش نشدنی افکار و خیالات سر و شهودات باطنی - عرفانی بودا در مقایسه با پیشینیان خردمند هندوی خویش که پدیده " سم سرا " یعنی چرخه یا گردش و یا زنجیره تولد و مرگ را از طریق گردش روان تحت عنوان حلول یا تناسخ شرح و توضیح و تبیین و توجیه نموده اند، نپذیرفته و چنین شرح و توضیحات را باطل اعلام نموده و جاری شدن این پدیده را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی امکان پذیر و مقدور و میّسر دانسته است. به زبان علم امروز یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان. اما پیشنهاد وی تحت عنوان " شاهراه هشت مسیره " یا طناب هشت رشته ای و یا هشت راه مراقبه ای در جهت پیاده شدن قبل از موعد مقرر و از پیش تعیین شده از زنجیره تولد و مرگ و رسیدن به حالت نیروانا یا آرامش و برخوردار شدن از سعادت کامل ، فقط در خیال و وهم امکان پذیر می باشد و در عمل مطلقا محال و غیر ممکن. اما خردمندان هندو قبل و بعد از بودا به پیاده شدن از این سم سرا قبل از موعد مقرر باور نداشته و ندارند. حالت مورد نظر هندوان در پایان راه ، موکشا می باشد که همان حالت نیروانای بوداییان است. واژه نیروانا به احتمال قوی و قریب به یقین در اصل و ریشه به شکل نَی روانه بوده است، یعنی هرگز جاری یا روان نشده ، یعنی سکون یا آرامش مطلق.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین نگاه کنید به جاتکه
خردمند
دانا
حکیم
استاد
همه چیز دان
کسی که به حقیقت رسیده
کسی که به نور رسیده
کسی که کامل شده
آواتار
دانا
حکیم
استاد
همه چیز دان
کسی که به حقیقت رسیده
کسی که به نور رسیده
کسی که کامل شده
آواتار
بودا= بو دا =پدرومادر
بو= پدر/بابا/ابا/ابو . . . .
دا=مادر/دایه/دادا
بو= پدر/بابا/ابا/ابو . . . .
دا=مادر/دایه/دادا