بوخت
لغت نامه دهخدا
بوخت. ( اِ ) پسر باشد که برادر دختر است. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ). پسر را گویند چنانکه دخت دختر را. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) : ماه فروردین روزخرداد، فریدون جهان را بخش کرد. روم را به سلم داد و ترکستان را به تور داد و ایران شهر را به ایرج و سه دختر بوخت خسرو تازیکان شه را بخواست و بزنی به پسران داد. ( از سبک شناسی ج 1 ص 354 ). رجوع به بُخت شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بوخت به چم نجات و نجات دادن هست
در سالنهای مخابذاتی که شما رها در آنجا توزیع میشود mdf میگویند جهت آدرسی دهی و مشخص شدن محل دقیق یک شماره را بوخت میگویند که وازه آلمانی است که از دو محل مشخص میگردد ردیف ترمینالها و ستون ترمینالها که
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
هر شماره یک محل در ردیف دارد که از مرکز میاید و یک محل در ستون دارد که به سمت کابل مشترک میرود به محل دقیق شماره روی هر ترمینال را بوخت میگویند که همیه اصطلاح در پست ها و کافو های مخابرات که در سطح شهر هم هستند اطلاق میشود.