لغت نامه دهخدا
- امثال :
بوجار لنجان ؛ مثل است برای کسی که هر جا مرکز قدرت و ثروت بیند برای استفاده بدان سو رود و در عقیده پابرجا نباشد، همچنانکه بوجار، که هنگام بوجاری ازهر طرف که باد آید روی خود بدان سوی کند. ( از فرهنگ فارسی معین ): بوجار لنجان از هر طرف باد می آید بادش میدهد. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* بوجار لِنجان: [عامیانه، مجاز] کسی که هر کجا نیرو و قدرت و سود و فایده ببیند به آن طرف برود و مرام و مسلک ثابت نداشته باشد، مثل بوجار که هنگام بوجاری از هر طرف باد بیاید روی خود را به آن طرف می کند.
جدول کلمات
مترادف ها
الک، بوجار، الک کننده
پیشنهاد کاربران
:پاک کننده ی غلات. کَمدار.
نمونه: خوشه وخرمن وبوجار، آسیاب وآرد وتنور و. . . ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۵۸ )
نمونه: خوشه وخرمن وبوجار، آسیاب وآرد وتنور و. . . ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۵۸ )
لنجان نام منطقه ای وسیع در حاشیه زاینده رود است که در گذشته به علت حاصلخیزی محل کاشت انواع حبوبات وغله و برنج و. . . بوده و هست بوجاری هم به جدا کردن غله از پوشال و علوفه آن میگویند و چون جهت باد تغییر میکرد جهت غربال هم که در آن بوجاری میکردند هم تغییر میکرد