بوالهوسی. [ بُل ْ هََ وَ ] ( حامص مرکب ) پرهوسی. هوسکاری. گذراندن وقت به آرزو و هوس بسیار. ( فرهنگ فارسی معین ) : عمر بگذشته به بی حاصلی و بوالهوسی ای پسر جام میم ده که به پیری برسی.حافظ.
whimsy (اسم)هوس، علاقه دمدمی، بوالهوسی، وسواس، تلون مزاجcrotchet (اسم)هوس، بوالهوسی، قلاب کوچک، قلاب دوزندگیflightiness (اسم)بوالهوسی، تلون مزاجhumoresque (اسم)هوس، بوالهوسی، تصنیف خیالیvagary (اسم)بوالهوسی، تخیلات، هوی و هوسwhimsey (اسم)هوس، بوالهوسی، وسواس، تلون مزاج