بواسطه

/bevAseteye/

برابر پارسی: از روی

فرهنگ فارسی

با واسطه با میانجی : بواسطه کار خود را انجام داد . یا مفعول بواسطه .

مترادف ها

from (حرف اضافه)
از، از روی، در نتیجه، بواسطه، از پیش

by (حرف اضافه)
از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی

through (حرف اضافه)
از میان، از وسط، بواسطه، بخاطر، در ظرف، از طریق

for (حرف اضافه)
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از

thru (حرف اضافه)
از میان، از وسط، بواسطه

because of (حرف اضافه)
بواسطه، بسبب

out of (حرف اضافه)
بیرون از، بواسطه

فارسی به عربی

خلال , ل , من , من قبل

پیشنهاد کاربران

با، به یاریِ، به دستِ، در پیِ، برای، از برای.
با میانجیگری
به تبعِ . . . . . . . . . . . . . . . . .
به موجب
به سبب، ناشی از

بپرس