بو سوختن

لغت نامه دهخدا

بو سوختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) بخور کردن خوشبوئیها. ( آنندراج ).
- بوی خوش سوختن ؛ عود و جز آن را بر آتش نهادن. خوشبوی ساختن جایی را :
بفرمود شاه آتش افروختن
برسم مغان بوی خوش سوختن.
نظامی ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس