بهینه

/behine/

معنی انگلیسی:
best, optimal, optimum

فرهنگ اسم ها

اسم: بهینه (دختر) (فارسی) (تلفظ: behine) (فارسی: بِهينه) (انگلیسی: behine)
معنی: نیکوترین، بهترین، برگزیده، خوبترین، مطلوب ترین وضعیت ممکن برای چیزی با در نظر گرفتن همه ی عوامل مثبت و منفی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

بهینه. [ ب ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) گزیده و انتخاب شده. ( انجمن آرا ) ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). گزیده ترین و بهترین چیز. ( ناظم الاطباء ). || ( ص عالی ) بهترین. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نیکوترین چیز. ( شرفنامه ) :
بهتر رهی بگیر که دوراه پیش تست
سوی بهینه راه طلب کن یکی خفیر.
ناصرخسرو.
عشق است بتا، بهینه تر کیش مرا
نوش است مرا ز عشق تو نیش بتا.
سنایی.
مردمان بدو فرقه شدند، الا من بهینه ایشان بود. ( تفسیر ابوالفتوح ). و بهینه هرکس که او را رها کنم و آن علی بن ابیطالب. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).
بهینه چیز که آن کیمیای دولت تست
ز همنشینی صهبا هبا شده ست هبا.
خاقانی.
|| ( اِ ) هفته. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) :
صاحبا صد بهینه و مه و سال
بگذرد کز رهی نیاری یاد.
شاکر بخاری ( از آنندراج ).
|| حلاج و نداف. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بهترین
۱ - ( صفت ) خوب نیکو . ۲ - برگزیده منتخب . ۳ - ( صفت ) بهترین ۴ - گزیدهترین

فرهنگ معین

(بِ نِ ) (ص نسب . ) بهین .

مترادف ها

optimized (صفت)
بهینه، بهینه شده

optimum (صفت)
بهینه

پیشنهاد کاربران

بهینه: هزینه کمتر من جمله زمان و تلاش در مقابل فایده بیشتر من جمله کارایی و. . .
high - performance
بهینه به معنای مطلوب
به صرفه تر٬بهتر
کارآمد، موثر، کارا، نمونه، برتر، بهترین
بهینه. صحیح، به کمالِ مطلوب، کم هزینه. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Optimal» می باشد. بر مثال، رجوع شود به عبارت مصرفِ بهینه.

بپرس