بهیمی. [ب َ می ی ] ( ص نسبی ) منسوب به بهیمه که بمعنی چارپایه است. ( از غیاث ) ( از آنندراج ). منسوب به بهیمه. حیوانی. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) : بر لذت بهیمی چون فتنه گشته ای بس کرده ای بدان که حکیمت بود لقب.
ناصرخسرو.
و از عادت بهیمی و طبیعت سبعی امتناع نمی نمود. ( سندبادنامه ص 114 ). پای بگشا از این بهیمی سم سر برون آر از این سفالی خم.
نظامی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به بهیمه حیوانی .
فرهنگ عمید
حیوانی.
پیشنهاد کاربران
"بهیم" از ریشه" بُهم" ، به معنای نامشخص و نا معین و ناگویا، و هم خانواده ابهام، اطلاق صفت" بُهم"به یک موصوف است و "بهیم" به معنای" صاحب بهم" می باشد، و از آنجا که قوه ادراک و نطق در حیوانات مانند انسان تفکیک و تمایز ندارد به عنوان صفت بارز حیوانات باب شده و این صفت به تدریج جایگزین نام حیوان شده و دلالت بر وجهه بُکمیت ذاتی، نادانی و عجزحیوانات در فهم و بیان دارد. ... [مشاهده متن کامل]