بهیجان امدن

مترادف ها

heat (فعل)
برانگیختن، گرم کردن، بهیجان امدن

flush (فعل)
سرخ شدن، خیط و پیت کردن، قرمز کردن، بطور ناگهانی غضبناک شدن، بهیجان امدن، چهره گلگون کردن، ابریزمستراح را باز کردن، اب را با فشار ریختن

quake (فعل)
لرزیدن، بهیجان امدن، لرزاندن، تکان خوردن، مرتعش شدن، لرزش داشتن

فارسی به عربی

تدفق , حرارة

پیشنهاد کاربران

بپرس