بهیج

لغت نامه دهخدا

بهیج. [ ب َ ] ( ع ص ) شادمان. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خوب و نیکو. قال اﷲتعالی : من کل زوج بهیج . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). زیبا. ( ترجمان القرآن ). خوب و خوبروی. ( زمخشری ). || باشکوه. ( ترجمان القرآن ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شاد شادمان خوشحال . ۲ - نیکو نیک خوب .

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] (ص . ) شادمان ، خوشحال .

فرهنگ عمید

۱. شادمان، خوش حال.
۲. خوب، نیکو.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَهِیجٍ: شاداب و بهجت آور
ریشه کلمه:
بهج (۳ بار)

«بهیج» به معنای زیبا، چشمگیر و سرور آفرین می باشد.

پیشنهاد کاربران

بَهیج: به آن شادی که در یک لحظه بر انسان عارض شده و موقت و گذرا باشد گفته می شود. یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطاماً، تمام نباتات در
...
[مشاهده متن کامل]
یک آن رو به زردی و خشکی می روند و به خاشاک تبدیل می شوند. مراد از زَوْجٍ بَهِیجٍ یعنی همه گیاهان گل دارند ولی گل های آنان شادی اش بهجت می آورد چرا که عمر گل کوتاه است. هیجان از ریشه هَاج ( هَیَج ) است، یعنی انسان در لحظه ای دچار شادی شده و کاری را بطور موقت و کوتاه به سرعت انجام می دهد.

بپرس