بهمنه. [ ب َم َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) همان بادافراه و قیل با بای فارسی ( پهمنه ) و آن چوبکی تراشیده را گویند که بچگان رشته در آن پیچیده گردانند، هندش لتو نامند. ( آنندراج ).چرخه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بهنه و پهنه شود. بهمنه. [ ب َ م َ ن َ ]( اِخ ) لقب عام ملوک نسا و ابیورد. ( آثارالباقیه ).