بهمنجنه

لغت نامه دهخدا

بهمنجنه. [ ب َ م َ ج َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) نام روز دویم است از ماه بهمن و عجمان در این روز عید کنند و جشن سازند بنابر قاعده کلیه که نزد ایشان ثابت است که چون نام روز با نام ماه موافق آید عید باید کردن و آنرا بهمنجه نیز گویند، گویند دراین روز سپند را با شیر باید خورد بجهت زیادتی حافظه و در بعضی از بلاد در این روز مهمانی کنند بطعامی که در آن جمیع حبوبات باشد و بعضی گویند نام روز دویم از هر ماه شمسی. ( برهان ). روز دوم ماه بود بقول پارسیان و بقول دیگر روز دوم بود از بهمن ماه و پادشاهان عجم این روز را بفال نیکو داشتندی و بهمن سرخ و زرد سر همه چیز بیفشاندندی. ( صحاح الفرس ) :
فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخنده بهمنجنه و بهمن ماه.
فرخی.
بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بگوش اندرون بهمن و قیصران.
منوچهری.
رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه
ای درخت ملک ، عزت بار و بیداری تنه.
منوچهری.
اندرآمد ز در حجره من صبحدمی
روز بهمنجنه یعنی دویم از بهمن ماه.
انوری.
|| نام آهنگی است. رجوع به آهنگ شود. رجوع به بهمن شود.

فرهنگ معین

(بَ مَ جَ نِّ ) [ معر. ] (اِمر. ) جشنی که در دومین روز از ماه بهمن (که به همین نام می باشد ) در ایران باستان برگزار می شد.

فرهنگ عمید

= بهمنگان: اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد / فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه (منوچهری: ۹۷ )، اندر آمد ز در حجرۀ من صبحدمی / روز بهمنجنه یعنی دوم از بهمن ماه (انوری: ۴۱۵ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس