بهم خورده


معنی انگلیسی:
indisposed, cancelled, deranged, broken

مترادف ها

mussy (صفت)
کثیف، مچاله، بهم خورده

messy (صفت)
کثیف، اشفته، شلوغ، بهم خورده، شلوغ کار

overcrowded (صفت)
بهم خورده

فارسی به عربی

غیر مرتب , ملخبط

پیشنهاد کاربران

بپرس