بهم جفت کردن

مترادف ها

interlink (فعل)
بهم پیوستن، مسلسل کردن، بهم جفت کردن

joggle (فعل)
متصل کردن، بند زدن، بهم جفت کردن، تکان تکان خوردن

interdigitate (فعل)
بهم اتصال دادن، بهم اتصال پیدا کردن، بهم جفت کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس