بهشت عدن

لغت نامه دهخدا

بهشت عدن. [ ب ِ هَِ ت ِ ع َ ] ( اِخ ) یا باغ عدن مذکور در عهد عتیق ( پیدایش 2 ) که آدم و حوا در آن میزیستند ولی بجهت نافرمانی از امر خدا از آن طرد شدند. این بهشت بهشت زمینی و دجله و فرات از رودهای آن بوده است. با پیدایش مفهوم مسیح در نزد یهود امید بازیافتن بهشت زمینی ازدست رفته در آنان راه یافت و بهشت را همان مملکت مسیح منتظر دانستند. ( از دایرةالمعارف فارسی ) :
اگر یک شب بخوان خوانی مر او را مژده ور گردد
به خوانی در بهشت عدن بر حلوا و بریانها.
ناصرخسرو ( دیوان ، چ مینوی - محقق ص 444 ).
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما بمیخانه
که از پای خمت روزی بحوض کوثر اندازیم.
حافظ.

بهشت عدن. [ ب ِ هَِ ت ِ ع َ ] ( اِخ ) مملکت بابل از حیث آبادی و زیادی سکنه و حاصلخیزی زمین چشم سیاحان خارجی را مانند یونانیها و رومیها خیره میکرد وآنرا بهشت عدن میخواندند. ( ایران باستان ج 1 ص 26 ).

فرهنگ فارسی

مملکت بابل از حیث آبادی و زیادی سکنه و حاصلخیزی زمین چشم سیاحان خارجی را مانند یونانیها و رومیها خیره میکرد و آنرا بهشت عدن میخواندند .

پیشنهاد کاربران

واژه ی عدن با حروف لاتین به شکل Eden با تلفظ اِدِن را میتوان از چپ به راست به شکل 54 اِن نوشت و اِن به احتمال قریب به یقین مخفف " اند" به زبان فارسی بوده. یعنی ابعاد نامرئی و ناپیدای نُه گانه ی هرکدام از افراد انسانی چه زن و چه مرد 4 تا از یک جنس و 5 تا از جنس دیگرند. پنج و چهار اند.