بهشت برین


معنی انگلیسی:
seventh heaven

لغت نامه دهخدا

بهشت برین. [ ب ِ هَِ ت ِ ب َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فردوس برین. بهشت. جنت :
دل سام شد چون بهشت برین
بر آن پاک فرزند کرد آفرین.
فردوسی.
یکی چون بهشت برین شهر دید
که از خرمی نزد او بهر دید.
فردوسی.
دو کوثر بر آن دوکف دست اوست
بهشت برین را بود کوثری.
منوچهری.

فرهنگ فارسی

فردوس برین بهشت ٠ جنت

مترادف ها

paradise (اسم)
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین

پیشنهاد کاربران

هر فرد انسانی ( منجمله هر موجود دیگری در این دنیا و خود این دنیا بطور کلی ) دارای زمان خودی یا ساعت لحظه شمار خاص و ویژه خویش می باشد. مسیر حرکت زمان خودی که همیشه توسط لحظه ی جاودانه حال طی میشود بصورت دو قوس یا کمان؛ یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند و به شکل یک دایره از پیش تعیین و ترسیم گردیده. قوس یا کمان کوتاه به زبان تمثیل و هندسی همین پدیده ی طبیعی و واقعی و تجربی میباشد به شکل 《تولد - زندگی - مرگ 》و زندگی در طول آن از لحظه ی بسته شدن نطفه آغاز میگردد و در لحظه ی مرگ به پایان میرسد و طول زمانی آن منحصر بفرد است. قوس یا کمان بلند که بخش اعظم آن به کمک حواس پنجگانه و تجربه غیر قابل دریافت و فهم و درک و شناخت میباشد، پدیده ی دیگریست بصورت
...
[مشاهده متن کامل]

《مرگ - زندگی - تولد 》و زندگی در طول آن برزخی - رویائی میباشد با کمیت و کیفیت بهشت برین بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین نفس مجرد یا من در نفس مجرد یا منِ واحد و بیکران خدای حقیقی و واقعی و به کمک حواس، غرایز ، فهم و عقل بیکران وی ( و نه به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل انفرادی که در لحظه ی مرگ کالبد یا بدن و یا تن تثلیثی مادی روانی روحی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان بطور کامل مختل میگردند و از کار میفتند ) تا لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر و طول زمانی آن برای همه ی افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر. مرگ در انتهای قوس کوتاه و مرگ در ابتدای کمان بلند یکی اند و تولد در انتهای پدیده ی دوم همان تولد خواهد بود در ابتدای پدیده اول با این تفاوت که همیشه در مداری برتر از قبل روی خواهد داد، به وقوع خواهد پیوست و یا اتفاق خواهد افتاد. این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست در طول این سفر بسیار طولانی ( ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه یعنی معکوس زمان پلانک در علم فیزیک ) و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان ( محتوای هرکدام از جهان های بیشمار ) بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور مبدا و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه بعد از وقوع مهبانگ های هشتم ( ۸م ) در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود و آنهم نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول و یا به بیانی دیگر به تعداد یک هفتم کلیه ی مدارات، مراتب و یا درجات فراوان تکاملی بین دو حد دنیوی یکی نهایت نقصان و امکان اخس بر روی اولین پله تکاملی در پایین ترین حالت نشئگی طبیعی پس از وقوع اولین مهبانگ و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف دنیوی بر روی آخرین پله تکاملی و برترین حالت نشئگی طبیعی قبل از وقوع آخرین مهبانگ و بازگشت به حالت بهشت برین در طول سلسله ی دایر وار دهّر ها . در این زمینه لازم به اشاره میدانم که آیه قرآنی 《 کما بدائکم تعودون 》 در اصل و ریشه به معنای بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بوده و می باشد و نه اینکه بسوی او باز می آیید، زیرا او در لحظه ی جاودانه ی حال در همین جا و در همه جاست، هم غیبی ست و هم شهودی، هم امریست و هم خلقی، هم ملکی و هم ملکوتی، هم زمانی و مکانیست هم بیزمان و بیمکان بر رویهم و ادغام در هم، هم مطلق و هم نسبی ، نه تنها اول و آخر بلکه وسط همه چیز و همه کس هم است بصورت ظاهر و باطن و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد منجمله موجوداتی خیالی - اوهامی از قبیل زَتان یا ابلیس یا اهریمن و یا شیطان؛ عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته ی مرگ؛ گابریئل یا جبرئیل و یا فرشته ی پیام رسان در قالب وحی به گوش سر و دل انبیا و اولیا؛ میخائیل یا فرشته ی ساقی و پخش کننده مَی ملکوتی بین اعضای ایل مَی خواهان و سرانجام اسرافیل یا فرشته ی شیپور زن به کمک صور یا سورنایش به شکل خرطوم فیل . خردمندان گمنام هندو که در اعصار دور دست تاریخ گذشته چرخه ی تولد و مرگ تحت نام سم سرا ( samsara ) را کشف و شهود نموده، آنرا بصورت یک چرخ پنداشته اند و نه یک کمان کوتاه و از آنجائیکه نتوانسته اند پدیده ی دوم را که بخش برزگ آن غیر قابل روئیت می باشد، کشف و شهود نمایند، لذا در زمینه ی شرح و توضیح و تفسیر چگونگی چرخش آن چرخه، هیچ راه دیگری را در پیش پا و روی خود نتوانسته اند کشف کنند غیر از باور به گردش روان نامیرا به روش تناسخ. انبیاء و اولیا آئینی و دینی قبل از میلاد پیامبر اسلام از قبیل نوآه ( نوح ) ؛ آبراهام ( ابراهیم ) ؛ موسا ( موسی ) ؛ بودا ( Buddha : بوده ده آ ) ؛ زرتشت ( سر ده ست ) ؛ ایسا ( عیسی ) نتوانسته اند عالم یا حالت میانی تحت عنوان برزخ را کشف و شهود نمایند و لذا باور پیدا کردن به موجود بودن عالم میانی برزخ بین دنیا و آخرت یکی از برجسته ترین امتیازات خاتم کلام های آنان می باشد، یعنی پیامبر دین اسلام. اما برای خود ما ایرانیان امروز و آینده شاید مفید، ثمر بخش و راهگشا باشد بدانیم که تصویر خطی - وحیانی - قرآنی و پیشنهاد شده توسط پیامبر اسلام از طریق فرشته ای تحت نام جبرئیل بصورت 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد. زیرا خدای حقیقی و واقعی در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و هرکدام دارای عالم یا حالت برزخ خاص و ویژه اند. برزخ های هفتگانه در لحظه جاودانه حال جملگی بطور همزمان و ادغام در هم به شکل یا عالم بزرگ غیبی موجودند که در طول این سفر دایره وار همیشه حائل بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی یعنی حائل بین دو بهشت برین متوالی می باشد، اما هرکدام از برزخ های هفتگانه در نوع خود همیشه حائل بین لحظه مرگ و لحظه ی تولد دو باره در مداری برتر در دنیای خاص و ویژه خویش می باشند و نه حائل بین دنیا و آخرت. همچنین باور به قبض یا جدایی روح در لحظه ی مرگ بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ به همان اندازه باطل و غیر حقیقی ست که باور به تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت از هم ) همچنین باور به پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی بهنگام مرگ بدن یا تن و پرواز آن با عجله و شتاب از جهان به اصطلاح مادی و فانی بسوی جهان معنوی و باقی و پیوستن آن در آنجا به جان جانان و برخوردار شدن از عشق و زندگی جاودانه از دیدگاه ادیبان و شاعران و حکیمان و عارفان پارسی زبان خودمان به همان دو اندازه باطل و غیر حقیقی می باشد.
در این زمینه یک نکته مهم تر از کلیه ی نکات از دیدگاه فردی من ( با نام های مستعار قدیمی از قبیل قندی و. . ) این است که مشاهده و تجربه ی عشق و زندگی رویائی با کمیت و کیفیت بهشت برین پس از مرگ در طی حالت برزخ تا لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر، بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتار ها، کردار ها و یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرد و عشق و زندگی واقعی در معاد هم به همین ترتیب. شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش پس از مرگ بطور جاودانه در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ. افراد انسانی در جوامع مختلف بشری از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به دو جبهه یا جناح بزرگ؛ یکی موئمنین و صوابکاران و راستگویان و دیگری کفار و گناهکاران و دروغ گویان تقسیم نگردیده اند بلکه انبیا و اولیا آیینی و دینی طرفداران و پیروان کلام ها و محصولات افکار و خیالات و تصورات اوهامی خود را موئمن و بیگناه و درستکار و بهشتی و مخالفین را کافر و گناهکار و مشرک و ملحد و منافق و مفسد فی الارض نامیده اند. خدای حقیقی و واقعی یا خدا از دیدگاه علمی چیز دیگری نیست غیر از ظاهر و باطن همین طبیعت یا بطور کلی و عام؛ محتوا و محیط این جهان و یا بطور کلی تر و عام تر؛ محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. در عوض خدای دینی و فلسفی و عرفانی منجمله بیخدائی آتئیستی فقط لفظ یا کلمه و یا واژه و مفهوم محض و ایده انتزاعی اند در زبان و خط و فهم و عقل محدود و ناقص انسانی و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه ی سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
یک مثال عددی در مورد طول زمانی عالم یا حالت برزخ : اگر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی مساوی باشد با مقدار عددی سرعت نور ( یعنی بدون پسوند کیلومتر بر ثانیه ) در خلاء بتوان عدد ۲ باضافه پسوند سال یعنی ۹۰ میلیارد سال باشد ( البته سال شمسی و نه قمری ) ، آنگاه طول زمانی حالت برزخ برای هرفرد در هر عصری بین لحظه مرگ در این دنیا و لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری دوباره در همین دنیا در مداری برتر در طول این سفر دایره وار و تا پایان آن همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر آن یعنی ۶۳۰ میلیارد سال. البته هیچکدام از ما افراد انسانی نباید از قد و قامت بلند بالا و گولیاد آسای این زمان بترسیم، زیرا این زمان فقط از دیدگاه بیدار زندگان بسیار طولانی به نظر میرسد اما از دیدگاه خوابیده اموات یا مردگان بیش از یک ثانیه طول نخواهد کشید.
در پایان کلام کودکانه امروز خود، شاید بیان یک پند و اندرز کودکانه خدمت و حضور شریف و مبارک دوستداران تعبیر خواب رویاهای نبوی به شکل زیر لازم باشد:
ز بند و کمند عشق تو ای یار ای پروردگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین خال ها یا داغ های زیبا و معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/ ای آفریدگار کائنات دانم که تو نیافریده ای مارا بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کنی مارا وانهم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش کنی هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گردانی و بهره مند نمائی از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا/ لذا شیخا، پاپا، ای بابای دانای بخشی از این دنیا/ شاید دانا تر از خاتم انبیاء یا محمّد مصطفی، ایسا و بودا و زرتشت و موسا، آبراهام و نوآه، آدام و اِوا یا به قول خودتان آدم و حوا / گر خود نمی خواهی دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال آیندگانت باد انشاالله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/ حدیث از مطرب و می گو و راز دهّر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/ حافظا!!! ؟ / بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ ز جمله رفتگان این راه دوار و بسی دور و دراز / باز آمده ای کو که به خیام این چنین روشن گفته باشد راز را باز/ باده های درد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، همچون شمس و جلال تان کنند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردند وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چون و مون تان کنند/ وان هم نی بسان لعبتکان صنعتی ژاپن و چین و ماچین ز چپ و راست، جلو و عقب، پائین و بالا مان کنند/ یا بزودی در اطراف جاده یا راه نوین ابریشم هم شرق و غرب، هم شمال و جنوب، هم وسط یا ناف و میانمان کنند/ شاید در طی این روند نو سازی و مدرنی سا زیون همه ی روبهان و خرگوشان صحرائی و گربه هان و سگان خانگی مارا جملگی خورند/ وانگه بدون روباه و خرگوش و سگ و موش و گربه مارا به رسم و روش زاکانی کنند/ ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند/ تا نه اینکه به قول شیخ سعدی تو نانی به زحمت به کف آری و آنرا به غفلت نخوری/ بلکه تا توانی گر خواهی نیروی مجانی باد را همه جانبه به انرژی برق تبدیل نمائی/ تا در آینده ی نه چندان دور دست به هنگام خشگیدن منابع نفت و گاز / در میدان رقابت عشق و زندگی مانند خر عقلی مولانا پا در گل نمانی / . . .

یعنی کسی که بهشتو دیده ودعوت شوده بهشت براین.
منظور همون کسی که بهشتو دیده.
بهشت برتوباد.
یعنی بهشتی که نزدیکترین افراد به خدا در اون قرار دارن ( قرار خواهند گرفت انشالله )
و واقعا خوش به حال اونی که جایگاهش قراره اونجا باشه
بهشت برین یعنی :
بهشت بالا
بالاترین بهشت نزدیک به خداوند
به نظر من این معنی به ذهن من می آید"بهشتی با نهایت نعمت وپر نعمت
بهشت اعلی یا بالا

باسلام.
به نظرم بنویسید ( بهشت آسمانی ، بهشت وعده داده شده، جنت الهی ____ممنون که نظرمو دیدید
عمر زاهد طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که ترک تمناست بهشت
این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت، خوش افتاد آنجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت من و تو و ماست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت.
صائب تبریزی
جهان برین و فروردین توئی خود
بتن زین فروردین بجان زآن برینی
ناصر خسرو
هگل فیلسوف آلمانی به زبان تمثیل یک لقب به ناپلیون بناپارت فرانسوی در حین تاخت و تاز ها در پهنه اروپا داده است که در ذهن فلاسفه بعد از وی به یادگاری مانده است : روح جهان سوار بر اسب زین دار.
...
[مشاهده متن کامل]

بهشت برین در اصل اشاره به برترین مکان و جهان نیست بلکه هم معنی با بهترین حالت ممکنه می باشد. حیاتی که هم اکنون مشغول تجربه آن هستیم گرچه در نوع خود دارای درجات و رتبه های مختلف می باشد، از قبیل حیات نباتی، حیوانی و انسانی اما در کل نازلترین نوع حیات ممکنه می باشد. تفسیر فلک و افلاک یا برترین فلک به بهشت برین ریشه در جهان بینی فلسفی و نجومی ارسطو و بطلمیوس دارد. این دو نگرش به هستی امروزه دیگر مورد تایید علم نجوم و کیهان شناسی نمی باشند. تفسیر و تاویل آیات قرآنی در مورد سماوات سبعه و الارض یا آسمان های هفتگانه و زمین هم تحت تاثیر چنین تفسیرات هستی شناسی و نجومی قرار گرفته است. اگر امروز از بزرگترین الاهی دانان و انسان شناسان و هستی شناسان و فلاسفه و حکیمان و عارفان و حتا دانشمندان علوم طبیعی و تجربی به پرسیم که بهشت برین چیست و کجاست؟ مطمئن باشید که یک پاسخ مطابق با حقیقت را از زبان و قلم آنها دریافت نخواهیم کرد. باور این حقیر این است که همین زمین که روی آن زندگی میکنیم و همین ماه و خورشید و همین آسمان و کواکب یا ستارگان قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده با چشمان غیر مسلح و بطور کلی طبیعت و کیهان در سیروسلوک خویش به سوی رسیدن به سرحدات کمال در چهارچوب ثابت و پایدار و جاودانه جهانی به همان برترین سطح تکامل خواهند رسید و همه ما انسان ها بدون استثناء شاهد آن خواهیم شد و آنرا تجربه خواهیم کرد هم با جسم و هم با روان و روح و جان. همه جهان ها که از لحاظ فرم و شکل و محتوا مطلقا یکسان و واحد و یگانه اند، در سرنوشت تکاملی خویش هرکدام دارای یک محتوای نوسانگر اند. به این معنا که محتوای آنها مشمول حال نوسانات انبساط و انقباض میباشند. پس از هر انبساطی محتوای آنها به ظهور می رسد و پس از هر انقباضی دوباره در مرکز به دست آتش سوزان سپرده میشود و به انرژی و دمای محض و همگن و یکنواخت تبدیل میگردند. این ظهورات و محویات بر اثر نوسانات متوالی کیهانی آنقدر پشت سر هم در سطوح برتر از سطوح قبلی تکرار میشوند که در غایت همان برترین حالت ممکنه یا بهشت برین دوباره برقرار شود. حیات انسان به همراه حیات طبیعت و کیهان از حالت بهشت برین آغاز گردیده و به نازلترین حالت ممکنه کنونی نزول یافته است و این حالت دوباره در حال صعود به سوی حالت اولیه ملکوتی بسر میبرد. حکایت و شکایت نَی مولانا به راستی دلالت بر جدایی از آن وطن ملکوتی دارد، با این تفاوت که عارف بزرگ فارسی زبان جهان فانی و باقی را جدا از هم پنداشته است. حقیقت برتر این است که همه جهان ها در سر جاها و چهار چوب و مرزها و محیط های محدود و متناهی خویش سرا ها و منزلگاه های جاودانه ما انسان ها و موجودات میباشند. لذا پس از مرگ به هیچ جای دیگری مهاجرت نخواهیم کرد و روح و روان یا نفس و جان هم از بدن و تن مادی ما جدا نخواهند شد. البته من حقیر و ناچیز تعصب وار به این تصویر خیالی نمی اندیشم بلکه حقیقت آنرا محتمل ترین تخمین و احتمال یا قریب به حقیقت می پندارم و خودم به آن باور پیدا کرده ام و گاهی اوقات در لحظات انزوا و تنهایی به خودم میگویم که این هم شاید مثال بقیه باور های دینی تنها یک خواب و خیال و وهم بیش نباشد.
اندیشمندان و حکیمان دینی و غیر دینی در برسی پدیده های مرگ و زندگی معمولا حیات را قطب مخالف و متضاد مرگ می پندارند، در صورتی قطب متضاد و همزاد مرگ حیات یا زندگی نیست بلکه قطب تولد. پدیده تولد و مرگ یک نوسانگر دوقطبی غیر مادی است که جاودانه در حال نوسان به سر میبرد و قطبین آن هرگز از هم جدا نمی شوند و به تجرد نمی رسند. در لحظه بسته شدن نطفه حیات آغاز میگردد ( توسط اقیانوس آرام و پیوسته و همگن جان حیات به نطفه بخشیده میشود ) و در لحظه مرگ حیات نیست نمیگردد و معدوم نمی شود بلکه به دوباره بصورت امانت به جان سپرده میشود و در مقابل دیدگان زنده ها آن حیات انفرادی و منحصر به فرد نا پدید میگردد. حیات های انفرادی اجزای حیات خداوند می باشند و از آنجاییکه حیات خداوند جاودانه می باشد، لذا حیات های جزئی هم جاودانه خواهند بود. آن حیات جزئی که در لحظه مرگ ناپدید میگردد از طریق نوسانگر دو قطبی تولد و مرگ پس از انقباض و انبساط مجدد کیهانی دوباره به صاحب آن در حین بسته شدن در رحم مادر و یا در بطن طبیعت و کیهان روحی ( از عالم پنجم به بعد ) بخشیده میشود و آنهم هر بار با کیفیت مرغوب تری از حالت قبلی. خواننده گرامی در صورت علاقه میتواند در همین سایت به بحث هفت عالم، ازل و ابد، روح و روان و جان، زمان و مکان، بیزمانی و بیمکانی، مه بانگ و بیگ بنگ، فرمول همه چیز و همه کس، نظریات علمی ریسمان و ابر ریسمان و حلقه، دیفرانسیل هندسی و خیلی بحث های کوتاه دیگر از قبیل ریشه نام های پیامبران نوح و ابراهیم و اسحاق مراجعه نماید.

جنت
یعنی ساختن یک زندگی مشترک همراه با آرامش و با بهترین حالت ممکنه. . . . .
هرمردوزن چونان نوک یک خودنویسند

سرمشق زیبای سرشت خود نویسند
جایی که درس زندگی شدمکتب عشق
آنجا به حکمت سرنوشت خود نویسند
. . . . رسم آزادی
یکی چون بهشت برین شهر دید که از خرمی نزد او بهر دید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس