بهروزی

/behruzi/

مترادف بهروزی: خوشبختی، سعادت، نیکبختی

متضاد بهروزی: سیه بختی، بدبختی

معنی انگلیسی:
affluence, bonanza, fortune, interest, luck, prosperity, welfare, well-being

لغت نامه دهخدا

بهروزی. [ ب ِ ] ( حامص مرکب ) نیک بختی. خوشبختی. سعادت. ( فرهنگ فارسی معین ). ترقی. روزبهی. خوشبختی :
به پیروزی و بهروزی ، همی زی با دل افروزی
بدولتهای ملک انگیز و بخت آویز اخترها.
منوچهری.
ز پیروزی بدست آرد همه کام
ز بهروزی بچنگ آرد همه نام.
( ویس و رامین ).
به جنگ ارچه رفتن ز بهروزی است
گریز بهنگام پیروزی است.
اسدی.
مرا جمال تو هر روز عید و نوروز است
ز عید و نوروزم با فرخی و بهروزی.
سوزنی.
بهروزی و روزی ز فلک نتوان خواست
کان ریزه کشی ازدر روزی ده ماست.
خاقانی.
ای درت آن آسمان که از افق تو
کوکب بهروزی کرام برآمد.
خاقانی.
ای بلنداختر خدایت عمر بی پایان دهاد
هرچه پیروزی و بهروزی خدایت آن دهاد.
سعدی.
غبار راه طلب کیمیای بهروزی است
غلام همت آن خاک عنبرین بویم.
حافظ.
ز تقویم خرد بهروزیم بخش
بر اقلیم سخن پیروزیم بخش.
جامی.
صبوری مایه ٔفیروزی آمد
قویتر پایه بهروزی آمد.
جامی.

فرهنگ فارسی

نیکبختی خوشبختی سعادت .

فرهنگ معین

( ~. )(حامص . ) خوشبختی ، سعادت .

فرهنگ عمید

نیک بختی، سعادت.

پیشنهاد کاربران

بهروزی ؛ کامیابی ، نیکبختی :
ای بلنداختر خدایت عمر بی پایان دهاد
هرچه پیروزی و بهروزی در آنست آن دهاد.
سعدی.
میخام ی می خوام یک خاطره برایتان تعریف کنم نه نه فکر کرد واقعاً می کنم مگر الله هستم من بدبخت باید درس بخوانم و بنویسم
خوش بختی

بپرس