بهره مند ساختن

مترادف ها

impart (فعل)
سهم دادن، رساندن، بیان کردن، افشاء کردن، ابلاغ کردن، بهره مند ساختن، افاضه کردن

پیشنهاد کاربران

Endow sb with sth
کسی را از چیزی بهره مند ساختن و متنعم کردن
She was endowed with beauty
اون دختره از نعمت زیبایی بهره مند بود.
اون دختره خوشگل بود

بپرس