بهره بردن


مترادف بهره بردن: سودبردن، فایده کردن، نفع بردن، سود کردن ، سهم بردن، سهیم بودن، طرف، بربستن

متضاد بهره بردن: ضرر کردن، زیان بردن

لغت نامه دهخدا

بهره بردن. [ ب َ رَ / رِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) سود بردن. نصیب یافتن. فائده یافتن :
پراکنده در دست هر موبدی
از او بهره ای برده هر بخردی.
فردوسی.

پیشنهاد کاربران

از نمد. . . کلاهی داشتن ؛ از آن سهمی و بهره ای داشتن. گویند: ما راهم از این نمد کلاهی است ؛ یعنی از این غنیمت سهمی داریم ، یا از این مقوله اطلاعی و علمی داریم ، یا در این کار دستی داریم :
گر تاج نمد کمال ایشان باشد
...
[مشاهده متن کامل]

ما نیز از این نمد کلاهی داریم.
؟ ( از جامعالتمثیل ) .
کسی که بود مر او را از این نمد کلهی است
و یا منم که بدین سیرت و بدین سانم.
سوزنی.

از چیزی گلی چیدن: [عامیانه، کنایه ] از چیزی بهره بردن .
دریافت کردن ، استفاده کردن
Avail oneself of
استفاده کردن و نصیب بردن
استفاده کرد
. . . . . . . . . . . Drive the ( greatest ) advantage from
مستفیض شدن
بهره گرفتن
بهره بری
استفاده کردن، لذت بردن، دست یافتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس