بهره برداری کردن


معنی انگلیسی:
exploit, tap

مترادف ها

operate (فعل)
قطع کردن، عمل کردن، بکار انداختن، اداره کردن، گرداندن، راه انداختن، بفعالیت واداشتن، بهره برداری کردن، دایر بودن، عمل جراحی کردن

utilize (فعل)
بکار زدن، بکار گرفتن، بهره برداری کردن، استفاده کردن از، مورد استفاده قرار دادن، بمصرف رساندن

پیشنهاد کاربران

بپرس