بهره برداری
/bahrebardAri/
مترادف بهره برداری: استحصال، استخراج، استفاده، سود
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برداشتن حاصل زراعت.
۳. به دست آوردن و به فروش رساندن محصول کارخانه یا آنچه از معادن استخراج می شود.
مترادف ها
استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی
عمل، گردش، اداره، ساخت، بهره برداری، گرداندن، عمل جراحی، عملکرد
استخراج، بهره برداری، استثمار، انتفاع
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نویسنده هستم
بهره برداری استفاده از روابط برای پیشبرد اهداف نیز گفته می شود . منابع انسانی و روانشناسی
و من مشاور هستم
بهره برداری استفاده از روابط برای پیشبرد اهداف نیز گفته می شود . منابع انسانی و روانشناسی
و من مشاور هستم
استفاده ی سودمندانه
انتفاعی . .
سود بردن