بهرام چوبین

لغت نامه دهخدا

بهرام چوبین. [ ب َ م ِ ] ( اِخ ) رجوع به چوبینه و بهرام چوبینه و بهرام شود.

فرهنگ فارسی

( بهرام ششم ) رئیس خانواده مهران سردار بزرگ ایران در دوره ساسانی وی در زمان هرمز چهارم با ترکان جنگید و آنان را شکستی فاحش داد خاقان ترک کشته شد وپسرش اسیر گردید و ترکان باج گزار ایران شدند . سپس بهرام عاصی شد و تاج وتخت را غصب کرد ( ۵۹٠ م . ) و چون خسرو پرویز به سلطنت رسید وی بعصیان ادامه داد. خسرو به یاری رومیان بهرام را شکست داد ( ۵۹۱ م . ) و او فرارکرده بخاقان ترک پناهنده شد .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بهرام چوبین، سپهبد شمال (شهربان آذربایجان و ماد) پسر وهرام گشسب از دودمان مهران، از مردم ری و سردارِ هرمز چهارم (حک :۵۷۹ـ۵۹۰میلادی) بود که بر وی شورید و در زمان خسروپرویز با توطئه او و خُرّاد برزین به دست قلون کشته شد.

دانشنامه آزاد فارسی

بهرام چوبین (قرن ۶م)
(یا: بهرام ششم) سردار هُرمَزد چهارم و از سرداران بزرگ دورۀ ساسانی. بهرام چوبین در جنگ با رومیان شکست خورد و هرمزد او را خلع کرد و بهرام نیز بر او خروج کرد. خسروپرویز پس از این که به پادشاهی رسید، با این وعده که بهرام، شخص دوم کشور خواهد شد، او را به همکاری دعوت کرد؛ اما در جنگی که میان آن دو روی داد، خسروپرویز شکست خورد و گریخت. خسروپرویز پس از چندی، به یاری رومیان به تیسفون بازگشت و بهرام چوبین، ناگزیر از فرار شد. بهرام بار دیگر، بر خسروپرویز پیروز شد و او به روم فرار کرد. خسروپرویز پس از ازدواج با دختر موریس (موریق)، امپراتور روم شرقی (بیزانس)، به ایران بازگشت؛ و به یاری موریس، بهرام را شکست داد. بهرام ناگزیر به خاقان ترک پناه جست و در آن جا به توطئۀ خسروپرویز کشته شد. ابن ندیم در الفهرست از کتابی با نام بهرام شوس (چوبین) به زبان پهلوی نام می برد؛ که جَبَل بن سالِم آن را به زبان عربی برگردانده بود.

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی ین از ریشه ی واژه ی این فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبین
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
واژه ی ین از ریشه ی واژه ی این فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبین
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی بهرام از ریشه ی دو واژه ی به و رام فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبینبهرام چوبین
پاسخ به عبدالرضا :
1 - بهرام نامی فارسی از ترکیب �به� به معنای خوب و �رام� به معنای شادی و آرامش می باشد .
2 - چوب نیز با پسوند �ین� واژه ای فارسی می باشد .
3 - بایرام با پدرام یکی بوده و هر دو فارسی می باشند .
ورود ترکان به ایران
دودمان غَزنَوی یاغزنویان ( ۱۱۸۶–۹۷۷ میلادی ) اولین دودمان ترک تبار بود که بر ایران حکومت کردند، غزنویان یک سلسلهٔ ترک نژاد با فرهنگ ترکی - ایرانی، پارسی گوی و مسلمان بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که درهندوستان انجام داده است. پادشاهان غزنوی حامی زبان و ادبیات پارسی بودند به گونه ای که رنسانس زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی را در دوره غزنوی در قرن یازدهم میلادی می دانند. دانشمندان و شعرایی مانند فردوسی، ابوریحان بیرونی، فرخی سیستانی، عنصری به دربار سلطان محمود دعوت شدند. با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت. با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهورراه یافت، لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.
...
[مشاهده متن کامل]

سغد، سمرقند و خوارزم و دشت های کرانه رودخانه جیحون بوده است سرزمین ترکان نمی داند و مردم نواحی مذکور را ترک نمی شمارد و می گوید بردگان این شهرها از ترکانی است که در پیرامون ماوراءالنهر سکونت دارند. ( ۱ )
�بارتولد� اعتقاد دارد که ترکان تا قبل از قرن ششم میلادی از سرزمین آلتای به سرزمین میانه آمده اند و طی مدت کوتاه، اقوام ساکن محدوده وسیعی از اقیانوس کبیر تا دریای سیاه را تابع خود کرده اند. ( ۲ )
�مقدسی� در کتاب خویش اعتقاد دارد که گروهی از قبایل ترک آغوز در قرن دهم میلادی از مقر اصلی شان مغولستان به نواحی آرال آمده اند و در آنجا استقرار یافته اند و این نقطه به نام آنها ترکمنستان نامیده شده است. ( ۳ ) که قبلاً این ناحیه محل سکونت طایفه ایرانی ماساژت ( Masaget ) بوده است. ( ۴ )
قزاقستان امروزی از اهالی قوم تورک ( تورقوت ) Torget ( یا ترکا ) تشکیل یافته است که در سیصد سال قبل از ورود به مغولستان غربی، محل اصلی شان در جونگاریه را ترک و اراضی جنوبی ولگا را متصرف شده و قزاقستان را تشکیل داده اند که قبلاً این نواحی از آن سغدیان شمال بوده است. ( ۵ )
خزران نیز طایفه ای از ترکان هستند که ابتدائاً در مجاورت قبیله ترک دیگری به نام قراختائیان در سمیرچه نزدیک قرقیزستان امروزی سکونت داشته اند. آنها توانستند خود را با حملات پی در پی در شمال به ناحیه ولگای امروزی برسانند که امروزه تحت قلمرو قزاقستان است. اولین بار این اقوام در کتبه اورخون ( Orkhon ) در سده هشتم میلادی خود را ترک نامیده اند. ( ۶ ) زادگاه و خاستگاه اولیه ترکان با مستندات تاریخی، موضوعی اثبات شده است، اما اولین بار قبائل چادرنشین ترک در اواسط قرن چهارم هجری بود که توانستند به آذربایجان راه پیدا کنند. از حوادث مهم دوره روادیان ازدی نسب عرب تبار که بعد از اسلام در آذربایجان نفوذ کرده و گسترش یافته بودند، این بود که در دوره پادشاهی و همسودان بن محلان مهاجر قبائل ترک تبار غز به آذربایجان شروع می شود.
ترکان را در آغاز، سلطان محمود غزنوی در سفر به ماوراءالنهر با خود به ایران آورد و آنان را که تعدادشان نزدیک پنجاه هزار تن بود، در خراسان اسکان داد. در سال 396 هـ. عهد محمود غزنوی خبر آمد که ترکان از جیحون گذشته و به خراسان هجوم آورده اند و چون شنیدند محمود غزنوی از سفر هند بازگشته عقب نشستند. ارسلان جاذب امیر طوس آنها را تعقیب کرد و بسیاری شان را کشت، اما در 416 هـ. هنگامی که محمود در ماوراءالنهر بود، بزرگان ترکان نزد او آمده و از ستم امرا و حکام در حق خود شکایت کردند و تقاضای سکونت در خراسان را نمودند.
پس محمود دلش به رغبت آمد و اجازت فرمود که چهار هزار خانه ( خانواده ) از آب گذشته و در خراسان ساکن شوند که در روزهای مبادا این ترکان مددکار محمود باشند که او نیز ریشه ازبکی داشت. اما این کار محمود با اعتراض ابوالحرث ارسلان جاذب حاکم طوس مواجه شد. او به محمود غزنوی گفت که فرمان دهد انگشت نر آنها بریده شود تا نتوانند تیر بیاندازند اما محمود نپذیرفت. بعد از مدتی عده ای از آنها خراسان را به شورش کشاندند. محمود بالاجبار با لشگری انبوه عده ای از آنان را کشت، ولی عده ای دیگر همچنان در خراسان باقی مانده و موجب شورش های فراوان بعد شدند. ( ۷ )
دوباره عده ای از آن ترکان سر به طغیان برداشته و از راه کرمان راهی اصفهان شدند. سلطان محمود نامه ای به علاءالدوله مسعود سوم حاکم غزنوی اصفهان نوشت که آنها را بازگرداند و یا همه را بکشد. ترکان از قصد علاءالدوله آگاه شده از دام آن
بجستند و از اصفهان بیرون امده و یغماکنان خود را به آذربایجان رساندند که آن وقت ها غزنوی ها بر آنجا تسلطی نداشتند و آذربایجان در اختیار قبیله روادیان و مصادف با دوره پادشاهی و هسودان بن محلان بود. تعداد آنها دو هزار چادر و به تعداد چهارده هزار نفر بودند. چون به آذربایجان رسیدند و هوردان که غالباً مشغول درگیری با رومیان و ارمنی ها و گرجیان بود و محتاج سپاهی تازه نفس، ترکان را پذیرفته و در سپاه خود جای داد. این چادرنشینان در شجاعت و مخصوصاً تیراندازی شهره بودند.
بدین مبارز خرگاهیان سخت کمان شگفت نیست که بر آسمان زنی خرگاه اما در سپاه و هسودان شروع به بیدادگری کردند که او مجبور شد به همراهی ابوالهیجا بن ربیت الدوله خواهرزاده اش عده ای از ترکان را از سرزمین آذربایجان براند. آنها به ری و همدان حمله ور شده و پس از تصرف آنجا و با کمک جمعی دیگر از ترکان فردی به نام قزل را به امیری برداشته و در سال 432 هـ. پس از شنیدن خبر سلجوقیان و حمله ابراهیم نیال به ری از آنجا گریخته و به آذربایجان بازآمدند. ( ۸ ) چامچیان مورخ ارمنی نیز در حوادث سال 411 هـ. اشاره به این مطلب داشته و گوید: ترکان چون سیلی به آذربایجان ریختند. شاپور سردار و اسپورگان به یاری سنگریم امیر ارمنی آرجرون رفت. از دور ترکان را دیدند که چون زنان گیسوان بافته و کمان های بس محکم داشتند. ارمنی ها که تا آن زمان مثل آنها مردمی ندیده بودند بسیار ترسیدند. سنگریم پادشاه آرجرون و ارمنیان از مقابل ترکان گریخته و پایتخت خود را به امپراطور روم شرقی سپرده و به شهر سیواس در آناطولی پناهنده شدند. ( ۹ )
بعد از این بود که مهاجرین ترک با دیرگ هم نژادهای مهاجر و غیربومی خود که از تهاجم های پیشین در آذربایجان باقی بودند، جان گرفته و در این گوشه از خاک ایران جای گرفتند و اندک اندک به فرهنگ و ملت ایران پیوسته و بخشی از ملت ایران شدند. شایان ذکر این که در دوره تسلط روادیان بر آذربایجان علی رغم زبان ادبی ایرانیان و از آن جمله مردم آذربایجان، زبان فارسی بود، زبان عربی نیز گسترش یافته بود.
حضور و سکونت ترکان در آذربایجان باعث شد که زبان بومی آنان یعنی زبان ترکی در پیوند با زبان های فارسی و عربی و به خصوص فارسی در طول زمان، باعث پیدایش زبان ترکی رایج شد که سرشار از کلمات فارسی و عربی است و با زبان بومی ترکان مهاجر به آذربایجان تفاوت زیادی دارد. ( ۱۰ )
منابع ها. Meisami, J. S. ( 1993 ) . "The Past in Service of the Present: Two Views of History in Medieval Persia". Poetics Today:Cultural Processes in Muslim and Arab Societies: Medieval and Early Modern Periods. Duke University Press. Vol. 14, No. 2, ( Summer ) .
…………………. .
Bosworth, C. E. ( 1968 ) . "The Development of Persian Culture under the Early Ghaznavids". Iran. Taylor & Francis, Ltd. Vol. 6.
… …………………
Sharlet, Jocelyn ( 2011 ) . Patronage and Poetry in the Islamic World: Social Mobility and Status in the Medieval Middle East and Central Asia. Tauris Academic Studies.
ابن حوقل، صوره الارض، ص 88، ترجمه دکتر شعار.
2 - یادداشت هایی درباره ترکستان، بارتولد، ص 39.
3 - مقدسی، احسن التقاسیم، ص 81.
4 - تاریخ هرودت، ترجمه مازندرانی، چاپ دوم، تهران، بند 210.
5 - مسلمانان شوروی، الکساندر بینگسین، ترجمه کاوه بیات، ص 106.
6 - خزران، آرتورکستلر، ترجمه محمدعلی موحد، ص 75.
7 - گردیزی ـ زین الاخبار، ص 94، به تصحیح عبدالحی حبیبی، چاپ بنیاد فرهنگ ها و تاریخ غزنویان ( تاریخی یمینی ) ، عتبی، ترجمه جزناذقانی، به تصحیح دکتر جعفرشعار، تهران.
8 - ابن اثر، الکامل، حوادث دوره غزنویان و سلجوقیان، چاپ دارالکتب العربی بیروت، 1967، و تاریخ اجتماعی ایران، راوندی، جلد سوم، ص 270.
9 - ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، سرژآفاناسیان، ص 142، ترجمه هوشنگ مهدوی.
10 - کسروی، شهریاران گمنام، ص 128، و دلالت های منابع تاریخی.

مدارکی می گویند اشکانیان ترک نیستند در هیچ نه نگفتند اشکانیان ترک هستند بلکه گفت شده ایرانی هستند تاریخدان ایرانی غربی حتی ترک گفت این ایرانی هستند
منابعِ اشکانی، نوشته شده به پارتی و یونانی، در مقایسه با ساسانیان و حتی هخامنشیانی که به لحاظ زمانی پیش از آنان حکومت کردند، بسیار خرد و اندک می باشند. جدا از منابعی نظیر سکه ها، سفال نوشته ها، سنگ نبشته ها و اسناد به دست آمده، منبع دیگری که توسط اشکانیان نوشته شده باشد، در دست نیست؛ به همین دلیل باید تاریخ اشکانی را در نوشته های خارجی جست. تواریخ یونانی، رومی و چینی شامل اطلاعات ارزشمند اما ناکافی از این دوره هستند. هنر پارتی از دیگر زمینه هایی است که می توان برای درک بهتر دوران اشکانی و جامعه ایرانی در آن دوران از آن استفاده برد.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع شناسی تاریخ اشکانی
هیچ گونه اسناد و مدارک مکتوب ایرانی به شکل گزارش های تاریخی از تاریخ اشکانیان در دست نیست. آنچه از این دست گزارش ها درباره تاریخ اشکانیان است از مورخین غیر ایرانی باقی مانده است. غالب این مورخین به دلیل دشمنی و عداوت با ایرانی ها در ثبت وقایع حسن نیت نداشته اند. کتیبه ها، منابع و اسناد تاریخی شاه های اشکانی به دست فرمانرواهای ساسانی که رقیب های سیاسی آنها بودند، به دست فراموشی سپرده شدند. سنت های شفاهی و کتبی ادبیات تاریخی هخامنشی در عهد فرمانروایی اشکانیان و ساسانیان به گونۀ گسترده تری ادامه یافت.
منابع بابلی
متون بابلی که از هزاره های پیش از میلاد تا عصر سلوکی و اشکانی را در بر دارد، برای تحقیق دربارهٔ گوشته هایی از تاریخ اشکانیان از ارزش فراوانی برخوردارند. این متون به سه گروه اداری، حقوقی و اقتصادی طبقه بندی شده اند و حاوی بایگانی اسناد معابد مردوک، خانواده ها اشخاص هستند. اسناد متاخر بابلی حاوی مطالبی دربارهٔ شخصیت ها و مقامات رسمی پارتی است. این متون به خط میخی اکدی هستند و برخی از آن ها همچنین اطلاعات مفصلی دربارهٔ جنگ های میان سلوکیان و اشکانیان برای تصرف بابل به دست می دهند. لازم به یادآوری است که بابل از ۱۴۱ تا ۱۳۱ پ. م. در تصرف پارتیان بود. سپس آنتیوخوس هفتم آن را متصرف شد تا اینکه شهر مجدداً به دست پارتیان افتاد. آنگاه هیسپائوسینس از �مه سن�، بابل را برای مدت کوتاهی به تصرف درآورد و سرانجام این سرزمین از سال ۱۲۶ پ. م. به طور قاطع در زمرهٔ متصرفات اشکانیان بود. حوادث و کشمکش های این سال ها در اسناد بابلی مذکور ثبت گردیده و پژوهشگران پس از بررسی و نقد این منابع، بخشی از تاریخ پارتیان را که به فرمانروایی بر بابل مربوط می شود، با دیدگاه های تازه ای روشن ساخته اند. در میان این تودهٔ عظیم متون، حدود ۲۵۵ متن دربارهٔ سلوکیان و ۲۳ متن مربوط به اشکانیان است. همچنین تعداد ۱۶ لوحه گلی از الواح یونانی - بابلی مربوط به دوره سلوکی و پارتی است که به الفبای یونانی و زبان اکدی یا سومری نگاشته شده است.
منابع سریانی
مورخین و نویسندگان سریانی، به ویژه آنان که از روحانیون و کشیشان اوایل دورهٔ مسیحیت و معاصر اشکانیان بودند، منابع ارزنده ای دربارهٔ تاریخ اشکانیان بر جای نهادند.
منابع ارمنی
علاوه بر منابع یونانی و رومی، مورخین ارمنی به دلیل ارتباط مستمر با اشکانیان و رومیان گزارش های ارزشمندی از این دوره به دست داده اند. ارمنستان در دوران فرمانروایی اشکانیان، طی سده های متوالی، به دلیل تسلط بر خاور نزدیک، جولانگاه مبارزه میان ایران و روم بود. در این میان بخش هایی از ارمنستان گاه در تصرف خاندان های ایرانی قرار می گرفت. بدین ترتیب، نوعی ارتباط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان ایران و ارمنستان وجود داشت. مولفین و مورخین ارمنستان از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران به خوبی آگاه بودند و بر این اساس، تألیفات ارزنده ای دربارهٔ آن تدوین کردند. با این همه نباید فراموش کرد که آثار مورخین ارمنی با افسانه و خرافات بسیاری آمیخته است و مورخ باید با دقت نظر و احتیاط آن ها را تعقیب کند و واقعیات را از افسانه و خرافه تمایز دهد.
نوشته های موسس خورناتسی، مورخ بزرگ ارمنی سدهٔ پنجم و اوایل سدهٔ ششم میلادی، منبعی ارجمند برای تاریخ اشکانی و ساسانی است و از ارزش بسیار والایی برخوردار است. همچنین آثار و تألیفات مارآپاس کاتینا، فوستوس بیزانسی، باردسن، آگاتانژ، زنوب گلاگی، الیزه وارداپت، لازار فاربی، پوزانیاس، لروبنای ادسی و دیگر مورخین و دانشمندان ارمنی، منابع گرانبهایی در زمینهٔ تاریخ و جغرافیای تاریخ ایران در دورهٔ اشکانی و ساسانی به شمار می روند.
منابع عبری
مهمترین منبع تاریخی دینی یهود، کتاب مقدس عهد عتیق است. در آن منابع همچنین اشاراتی به تاریخ اشکانیان شده، از جمله در کتاب میکاه نبی که از رساله های تورات است، به شیوه حکومت سلوکیان و اشکانیان در سوریه و فلسطین اشاراتی شده است. همچنین در کتاب تلمود که شامل میشنا ( تلمود بابلی ) و گمارا ( تلمود اورشلیمی ) است، به روابط یهود با پارتیان اشاراتی شده و از پارتیان در مقابل تسلط رومیان بر فلسطین دفاع کرده اند.
یوسف فلاوی
یوسف فلاویس کتابی شامل بیست فصل دربارهٔ عهد عتیق در تاریخ ملت یهود نوشته که این تألیف به طور مفصل به امپراتوری کوروش کبیر و حوادث دوران بطالسه و سلوکی ها پرداخته تا سرانجام به دوره رومی ها رسیده است. در این اثر، وی اشارات فراوانی به تاریخ اشکانیان کرده است.
آثار فلاویوس مورد استناد نویسندگان معتبر کلیسا و مورخین بعد از او قرار گرفته و او را در شمار مورخین واقع نگار و دست اول شمرده اند. با این همه، منتقدین معاصر تاریخ، آثار او را خالی از اغراض شخصی ندانسته اند. از جمله، هرگاه به روم پرداخته، تملق و چاپلوسی از نوشته های او آشکار می شود. هنگام دفاع از خود، احساسات شخصی بر او غلبه داشته و نسبت به فلاسفه، مورخان، دانشمندان و سیاستمداران پیش از خود جانب عدالت و بی طرفی پیشه نکرده است. خرده دیگر که منتقدین بر او گرفته اند آن است که وی فردی متعصب بوده و بر خلاف مورخین یونانی و رومی نسبت به دانش های زمان خود بی توجه بوده است.
گزارش های فلاویوس ( ژوزفوس ) دربارهٔ جنگ های امپراتوران روم برای تصرف سرزمین های ماورای قفقاز و هجوم آلانها به ماورای قفقاز و همچنین روابط یهودیان با پارتیان از اهمیت خاصی برخوردار است.
منابع کلاسیک
اپی ین
این مورخ سده دوم میلادی خلاصه ای به یونانی در باب تاریخ سلوکیان در کتاب خود با عنوان تاریخ روم ارائه کرده است. وی در کتاب سیرایک، گرگان را فرمانبردار سلوکوس اول می داند.
منتقدین تاریخ، وی را در بیان حقایق تاریخی، به جز پاره ای اشتباهات جغرافیایی بی طرف دانسته اند. بخش مهمی از آثار وی از میان رفته است و آنچه باقی مانده است، شامل تاریخ دولت های پونت و کاپادوکیه است که بر اساس تاریخ های کهن نگاشته شده است. در میان آثار وی بخشی نیز به ارتباط دولت های ایران ( تا اواسط سلسله اشکانی ) با دول دیگر، از جمله سلوکیان و رمیان اختصاص دارد.
اری ین
گزارش خود را در باب توطئه علیه اسکند از آریستوبول و بطلمیوس ( رجال اسکندر ) آورده است. وی همچنین گزارشی دربارهٔ ادعای الوهیت اسکندر و حمله او به هند ارائه نموده که حاضر اهمیت است. اری ین از اقدامات اسکندر در شوش نیز خبر داده است.
کتاب دیگر اری ین، پارتیکا است. در این تألیف، اری ین به تفضیل دربارهٔ اشکانیان و چگونگی روی کار آمدن آن ها سخن گفته است. متأسفانه این تألیف اری ین از میان رفته و تنها بخش هایی از آن به وسیله فوتیوس و سینسلوس بر جای مانده است. منتقدین آثار مورخین کلاسیک معتقدند که گزارش های مربوط به آغاز تأسیس سلسله اشکانی با دیگر گزارش های مورخین کلاسیک از جمله استرابون، ترگوس و ژوستن متفاوت بوده یا افسانه آمیخته است و هیچ کدام قابل اعتماد نیست. اری ین سعی کرده است که زندگی اشک اول ( بنیان گذار سلسله اشکانی ) را با افسانه هایی که دربارهٔ کوروش دوم رواج داشته، نزدیک کند. با این حال، گزارش اری ین دربارهٔ آغاز فرمانروایی پارتیان مهم ترین گزارشی است که از این گروه مورخین کلاسیک در این باره باقی مانده است و مورخ باید با استفاده از شم تاریخی خود و مقایسه آن با دیگر داده های تاریخی از آن سود برد.
آفریکانوس
در سده سوم میلادی و در زمان امپراتور روم سمپتیموس سوروس ( ۱۹۳ تا ۲۱۱ ) می زیست. وی به منظور ثبت دقیق وقایع جنگ، خود در جبهه ها شرکت می کرد. از جمله در نبرد رومیان با پارتیان شرکت داشت. اثر او به نان �پنج کتاب کرنولژی� حاوی ابتکار تازه وی در ابداع کورنولژی جدید است. در این زمینه، وی تاریخ باستان را با تاریخ میلادی مقایسه نمود. آفریکانوس مقدار قابل توجهی یادداشت های نظامی و سیاسی از خود به جای گذاشته که مشروط بر تحلیل تاریخی و انتقادی آنها، برای تحقیق در تاریخ پارتیان سودمند است.
آمین مارسلن
آمین مارسلن ( آمیانوس مارسلینوس؛ حدود ۳۳۰ م. ) در انطاکیه در نهرالعاصی سوریه به دنیا آمد و در سال ۴۰۰ م. درگذشت. وی به عنوان سرباز ارتش روم در دوران امپراتور کنستانتین به خدمت پرداخت. وی در چند لشکرکشی به بین النهرین شرکت کرد. از جمله، در جنگ های افسوس در سده چهارم میلادی که میان سلوکوس و یکی از رقبای او به نام آنتیوگونوس صورت گرفت، شرکت داشت و توصیف های مفصلی از آن جنگ در آثار خود به نگارش درآورد. تاریخ او در ۳۱ دفتر از دوران پادشاهی دومیتیانوس تا وانس ار دربر می گیرد. از این تاریخ تنها ۱۸ دفتر آن باقی مانده است. این مورخ بر اساس منابع تاریخی، گزارشی دربارهٔ رفتار اردشیر �درازدست� به دست داده است.
آنچه از آثار این مورخ به دوران سلوکی مرتبط است، گزارشی است که وی دربارهٔ بنای چندین شهر با نام های یونانی در شرق و از جمله در ایران داده است که بنای آن ها را به اسکندر نسبت می دهند.
آمین مارسلن اطلاعات ارزشمندی در زمینه تقسیمات جغرافیای ایران دوره پارت به ما داده است.
استرابون
وی در کتاب ۱۳ آذربایجان ( آتروپات ) را در زمره قلمرو سلوکیان نمی داند و گزارش مفصلی دربارهٔ آن به دست نمی دهد. جز اینکه این ولایت را در شمال ماد می داند و پایتخت آن را �گازاکا� می نویسد. این شهر را امروز با تخت سلیمان یکی دانسته اند.
کتاب جغرافیای استرابون که در آن اطلاعات ارزشمندی در زمینه تقسیمات جغرافیایی ایران دوره پارت به دست داده است، در هفده فصل هنوز موجود است. این کتاب همچنین حاوی اطلاعات سودمندی دربارهٔ سرزمین ها و کشورهای گوناگون مانند ایتالیا، گل ( فرانسه ) ، بریتانیا، سیسیل، سرزمین های امپراتوری روم، یونان و آسیای صغیر، دریای کاسپین، ایران، هند، سواحل مغرب، عربستان، مصر و آفریقا است. این اثر که به عنوان یکی از مهم ترین تألیفات جغرافیایی جهان باستان تلقی می شود، همراه با متن یونانی و گزارش انگلیسی، به انضمام یادداشت ها و توضیحات سودمند به وسیله جونز در هشت جلد منتشر شده است. روایات او دربارهٔ ایران در ۱۸۶۵ م توسط راپ، پژوهشگر آلمانی به چاپ رسید. بهترین ترجمه و چاپ این اثر از آن مولتون است که همراه با یادداشت هایی ارزنده به انگلیسی چاپ شده است.
پلوتارک
از آثار پلوتارک می توان نکاتی دربارهٔ محاکمه فیلوتاس به خاطر سوءقصد به جان اسکندر، حمله اسکندر به هند، ازدواج اسکندر با استاتیرا دختر داریوش در شوش استخراج نمود.
در کتاب اییس و اوزیریس اشارات و توضیحاتی در باب دین قدیم ایرانیان از جمله دربارهٔ زروان ارائه شده که از اهمیت خاصی برخرودار است. گزارش پلوتارک از زندگی کراسوس و آنتونی که هر دو مغلوب پارتیان شدند، برای تاریخ پارت ها حائز اهمیت است. همچنین، تاریخ پلوتارک به دلیل گزارش جنگ های کراسوس و سورنا در زمان ارد، یکی از اسناد منحصر به فرد مهمی است که در این زمینه موجود است.
پلین قدیم ( پلینی )
گابوس پیلینیوس معروف به پلین قدیم ( پلینی ) ، که در فصل قبل از او یاد شد، یکی از دانشمندان و مورخین روم در سده نخست میلادی است. تولد او را در سال ۲۳ م و دوران باروری علمی او را هم زمان با عصر باش اول اشکانی ( ۵۱ تا ۷۹ م. ) دانسته اند. وی برادرزاده کوچکتر از خود با همین نام داشته که برای پیشگیری از اشتباه، وی را پلین جوان نامیده اند.
از پلینی آگاهی های سودمندی در باب سرزمین باختر در عهد سلوکی، سازمان نظامی آنها، بنای شهر لائودیسه، رد پای سلوکیان سغد، گزراش هایی دست اول دربارهٔ پارتیان و برخی اطلاعات مفید دیگر می توان استخراج کرد. از این مورخ کتاب ارزشمندی با نام تاریخ طبیعی باقی مانده که شامل ۳۷ جلد است. از جمله ایراداتی که به این مورخ گرفته اند، اختلاط و درآمیختن مسائل تاریخی با علوم طبیعی است که ناشی از احاطه و اشراف او به علوم زمان خود بوده است. در مقابل، به جرات می توان گفت که آثار این مورخ بزرگ به واسطه پرداختن به شرق باستان از جلمه و به ویژه ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است.
پولیبیوس
در آراء و نظریات تاریخی این مورخ سه نقص عمده مشاهده شده:
حوادث و وقایعی را که انگاشته است.
وقایعی را که علیه منافع دوستان و بزرگان روم بوده و در آثار خود نقل نکرده است.
حوادث تاریخی را بر اساس برداشت های و استباط های خود تفسیر نموده و هدف او آن بوده که از آثارش نتیجه گیری های اخلاقی گرفته شود.
به رغم انتقادات فوق که مشیرالدوله پیرنیا در کتاب تاریخ ایران باستان نسبت به آراء و نظریات این مورخ دانسته، وی را باید مورخی واقع بین دانست، زیرا همواره تلاش می کرد علت حوادث و وقایع را دریابد و آن را برای خواننده روشن سازد. وی حتی نام تاریخ خود را �پراگماتیک� نهاد است. پولیبیوس علاوه بر آثاری که پیش از این نام برده شد، تاریخ روم را تدوین نمود. وی خود در جریان وقایع تاریخ روم حضور داشته و بنابراین، نوشته های او از جمله آثار و منابع دست اول به شمار می رود. همانگونه که پیش از این اشاره شد، غالب نوشته های این مورخ از میان رفته و نوشته های او را مورخین بعد از او نقل کرده اند.
در مجموع آنچه در آثار پولیبیوس قابل توجه و حائز اهمیت است، یکی گزارشی است که از توجه شاهان هخامنشی نسبت به احداث قنات ها و شیوه های آبیاری در آن دوران نموده اند. علاوه بر آن، وی گفته های استرابون را دربارهٔ آذربایجان ( آتروپات ) تائید و نکات تازه ای در این باره اعلامی می کند. وی همچنین اضافه می کند که اسکندر چند شهر یونانی در مرزهای ماد بنیاد نمود تا آن منطقه را از دستبرد بربرها در امان نگاه دارد. در خاتمه یادآور می شود که گزارش پولیب دربارهٔ سرمت ها نیز به واسطه آنکه نخستین و تنها اهمیت فراوان است. سرمت ها بنابر گفته پولیب، اقوامی ایرانی بودند که در سرزمین ی میان دن و دنیپر جای داشتند. نام این قوم را نباید با نام سورمات ها که هرودوت از آن یاد کرده اشتباه کرد.
اما آنچه به سلوکیان مرتبط است، گزارشی است که پولیب در باب اوضاع باختر در عهد سلوکی و ارتباط شاهان آن از جمله آنتیوخس سوم داده است. نکته حائز اهمیت آن است که جز این گزارش و اطلاعات اندکی که ین مورخ دربارهٔ استقلال باختر و جدایی آن از قلمرو سلوکی به دست داده است، آگاهی دیگری از این سامان موجود نیست.
دیودور
گزارش دیودور دربارهٔ توطئه فیلوتاس علیه اسکندر را از کنت کورث اقتباس شده است. همچنین گزارش حمله اسکندر به هند و وقایع پس از مرگ اسکندر از جمله نکات مهم دربارهٔ منابع دوران سلوکی است.
ژوستن
ژوستن در آثار خود نکاتی دربارهٔ تاریخ هخامنشی و به ویژه اواخر کار این امپراتوری و جنگ های اسکندر مقدونی و ورود او را به ایران و نیز وقایع پس از مرگ اسکندر را ارائه کرده است . همچنین گزارش وی دربارهٔ سازمان های نظامی سلوکوس، پیدایش حکومت باختر در عهد سلوکی، پایتخت های اشکانی، حکومت مهرداد دوم در ارمنستان پاره ای اطلاعات دیگر دربارهٔ اشکانیان حائز توجه و اهمیت است.
آکاتانژ
این مورخ ارمنی در سده چهارم پیش از میلاد در ارمنستان می زیست و دبیر مهرداد دوم پادشاه ارمنستان بود. وی تاریخ این پادشاه را تألیف نمود. از نوشته های او آگاهی های ارزنده ای به ویژه در باب دین ایرانیان در عهد سلوکی می توان بدست آورد.
بطلمیوس
بطلمیوس، ریاضی دان و دانشمند بزرگ نیمه نخست سده دوم میلادی است که در اسکندریه می زیست. از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست. ولی در نجوم و جغرافیا نیز تألیفاتی داشته که هنوز از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. اثر مشهور او در ریاضی کتاب المجستی است که در سیزده جلد تدوین یافته و همواره مورد توجه دانشمندان ریاضی و هندسه بود است. تألیف دیگر او در جغرافیا شامل هشت جلد است که در آن، اوضاع جغرافیایی ایران باستان را نیز مطرح کرده است.
آپولودوروس آرتمیتایی
وی که از تاریخ زندگیش آگاهی چندانی در دست نیست، کتابی با عنوان تاریخ پارتیان نوشته که شامل چهار جلد است و تنها بخشی هایی از آن باقی مانده که به وسیله آتنائوس و استرابون، به ما رسیده است. آنگونه که این مورخین در آثار خود تأکید می کنند، گزارش های ـپولودوروس قابل اطمینان و ارزشمند تلفی می شده و از دقت فوق العاده ای برخوردار بوده است. این مورخ که پس از مورخان اسکندر و جغرافی دانان قدیم، از منابع دست دوم تاریخ اشکانی به شمار می رود، خود دربارهٔ صحت گزارش هایی که ارائه می کرده، شخصاً تحقیق و تفحص می نموده و نوشته های خود را بر اساس تحقیقات محلی و تحقیق از مسافران و بازرگانان یونانی تدوین نموده است. بنابراین، می توان گفت که وی از مورخین معتبر کلاسیک محسوب می گردد.
آتنه
آنچه از آثار او به تاریخ اشکانیان مربوط می شود آن است که تألیفات تاریخی او غالباً نقل گفته های مورخین پیش از اوست که اینک آثارشان در دست نیست. برای مثال، آتنه بخش هایی از کتاب تاریخ پارتیان تألیف آپولودوروس را نقل کرده است که اطلاعات دقیقی دربارهٔ شاهنشاهی اشکانی به دست می دهد.
ارزیوس
ارزیوس از مورخین سده چهارم و پنجم میلادی است. وی اهل تاراکن اسپانیا است. در اوایل سده پنجم به سلک مسیحیان در آمد و در حلقه ارادت سنت اگوستن، یکی از بزرگان کلیسای کاتولیک قرار گرفت. در نوشتن آثار خود به منابع لاتین دسترسی داشته و بخشی از تألیفات او به تاریخ پارتیان اختصاص دارد.
ایزیدور خاراکسی
ایزیدور اهل خاراکس ( شهری در خلیج فارس ) و در مه سن سکونت داشت. وی در اوایل میلاد مسیح می زیست. تألیف ارزشمند او به نام چاپارخانه های پارتها از اهمیت خاصی در تاریخ اشکانیان برخوردار است. ایزیدور در این تألیف جاده امپراتوری پارت را که از شهر زوگمای فرات به اسکندریه زخج کشیده شده بود، توصیف می کند و در این مسیر از نوزده ساتراپ نشین پارتی یاد می کند. وی همچنین، راه های پیک رو را که به سوی شرق ایران می روند، شرح داد و گروهی از آبادی های سلوکیان را نیز نام برده است. به نظر می رسد که وی تجربیات شخصی خود را با اطلاعات رسمی مربوط به دوره مهرداد دوم اشکانی ( ۱۲۴/۱۲۳ - ۸۷/۸۸ پ. م. ) درآمیخته و در تألیف خود ارائه کرده است. ایزیدور همچنین خاستگاه اشکانیان را شهر آساک گزارش می دهد و می گوید که ارشک در این شهر به شاهی نشست و در آنجا آتش جاویدان را روشن نگاه می داشت. افزون بر این، گزارش او در باب صید مروارید در خلیج فارس، پیروزی مهرداد دوم اشکانی بر سکاها و اطاعت آن ها از پارتیان و در نتیجه اتصال مرزهای پارتیان به هندوستان، به طوری که قندهار در درون سرزمین پارت قرار گرفته بود حائز اهمیت است.
تروگ پومپه
پومپه دارای تألیف مهمی در تاریخ عمومی جهان، از جمله خاورمیانه و خاور نزدیک بوده، پس از آن تاریخ مقدونیان و فرمانروایی پارتیان را تا ۲۰ پ. م. ذکر کرده است. متأسفانه اصل این کتاب از میان رفته اما ژوستن در سده سوم میلادی خلاصه ای از آن را به زبان لاتین فراهم کرده است. گروهی از منتقدین منبع خبر پومپه را دربارهٔ تاریخ پارتیان آپولودوروس آرمیتایی دانسته اند. به هر حال، با وجود اشکالاتی که در گزارش ژوستن از این تاریخ وجود دارد، مورخ تاریخ اشکانیان را می تواند از آن با دقت و احتیاط، استفاده کند.
دیون کاسیوس
دیون کاسیوس، مورخ تاریخ روم را تا سال ۲۲۹ م. نوشت. به طور کلی آنچه وی در باب وقایع تاریخی روم قدیم نوشته چندان مرود اعتماد نیست، اما اطلاعات مربوط به زمان خود او با واقعیات منطبق است. تاریخ دیون کاسیوس وقایع مربوط به مبارزات اشکانیان را با رومیان تا سقوط دولت اشکانی در بردارد و از این اثر می توان در باب تاریخ اشکانیان و ارتباط آن ها با رومیان، اطلاعات مفیدی به دست آورد.
سیسرون
سیسرون خطیب و سخنران نامدار جمهوری روم بود که طی نامه هایی برای سنای روم، حوادث روزانه ای که بر اثر اختلافات مرزی ایران و روم روی داده، گزارش کرده و بدین ترتیب اطلاعات سودمندی به دست داده است.
فیلوسترات
فیلوسترات ( ۱۷۲ - ۲۲۴ م ) معاصر بلاش سوم و چهارم و پنجم اشکانی بود که خود از سرزمین ایران دیدار کرده بود، در یکی از تألیفات خود ( زندگی آپولون ) دربارهٔ مراسم قربانی اسب در میان پارتیان که ظاهراً سنتی بر جای مانده از اقوام آریایی بوده، گزارشی تهیه کرده است.
اوسین ( لوکیانوس )
لوسین مشهور به لوکیانوس در سال ۱۲۵ م در ساموسات واقع در ساحل رود فرات و شمال شرق انطاکیه متولد شد. زبان یونانی را آموخت و در دادگستری مشغول به کار شد. سپس سفرهایی بسیاری به آسیای صغیر، یونان، مقدونیه، ایتالیا و گالیا کرد. نوشته هایی در فلسفه و فن فصاحت داد و تألیف او در تاریخ، کابی است دربارهٔ جنگ رومی ها و پارتی ها، که در ۱۶۵ م. نگاشته است. وی یکی از نویسندگان طنزپرداز بود که دارای ۸۶ تألیف بود و از او نوشته هایی نظیر مکالمه مردگان، مکالمه خدایان، پرومته و چندین اثر دیگر باقی مانده است.
هرودیانوس
هرودیانوس، مورخ یونانی، در سده سوم میلادی می زیست. دوران زندگی او را میان ۱۷۹ تا ۲۴۱ میلادی می دانند. وی در اسکندریه متولد شد و در روم زندگی کرد. هرودیانوس صاحب تألیفی به نام تاریخ روم است که در هشت جلد نوشته شده و به زبان یونانی است. وی در همین کتاب، گزارشی از روی کار آمدن اردشیر ساسانی ارائه داده است. مورخین وی را مردی گزافه گو و نادرست و آثار او را غیرقابل اعماد خوانده اند.
یوتروپیوس
یوتروپیوس در جنگ ژولین، میان امپراتور روم با شاپور دوم ساسانی، شرکت داشته است. تاریخ روم را به اختصار از آغاز تا سال ۳۶۲ میلادی نوشته است. منتقدین اظهر نظرهای او را بی طرفانه دانسته اند. از نوشته های او بخش هایی نیز به تاریخ اشکانیان اختصاص دارد. وی در ۳۷۹ میلادی درگذشت.
یوستی نیوس
یوستی نیوس مورخ سده دوم میلادی است. وی دارای تألیفی به نام اپیتومه ( خلاصه ) است که بخش های برخی کتب گمشده مورخین پیش از خود را، نظیر پارتیکای آپولودوروس آرتمیتای، در آن گرد آورده که متأسفانه در این تألیف حوادث سال های ۹۴ تا ۹۶ میلادی از قلم افتاده است. هر چند تألیف وی به دلیل اشتباهات نویسنده اصلی یا شاید تخلیص کننده، خالی از خطای بسیار نیست، کاملترین تألیفی است که باید برای آگاهی از تاریخ پارت استفاده شود.
دیگر مورخین
کرنلیوس تاسی توس یا تاسیت، مورخ رومی سده های اول و دوم میلادی، با تکیه بر جنگ های کربولو بخش مهمی از تاریخ اشکانیان را ثبت کرده است.
پولیب ( پولیبویس ) گزارشی دربارهٔ لشکرکشی آنتیخوس سلوکی به شرق ارائه داده که طی آن، پادشاه سلوکی با پارتیان نیز درگیر می شود.
پلین ارشد توصیف هایی که از جغرافیای تاریخی ایران و آسیا نموده است.
کوینتوس دلیوس، ولیئوس پاترکولوس، هوراس، پولین، فرونتو و کاپی تولینوس نیز هر یک به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم اشاراتی به تاریخ اشکانیان کرده اند.
متون هندی
در میان آثاری که مورخین هند در این دوره تألیف کرده اند، کتابی به نام میلیندا پنخا در سده دوم میلادی نوشته که به دلیل اشتمال بر اطلاعاتی دربارهٔ تاریخ شاهان یونانی - باختری حائز اهمیت است.
منابع ترکی
کهن ترین نوشته ها به زبان ترکی، کتیبه های �رونی ارخونو - ینی سئی� است که به سده پنجم تا هشتم میلادی متعلق است و در منطقه هفت آب و سیبری و مغولستان کشف شده. این کتیبه ها حاوی اطلاعات ارزنده ای دربارهٔ تاریخ قبایل ترک زبان و همسایگان غربی ایشان، یعنی قبایل و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه است.
منابع چینی
سیما کیان که به عنوان هرودوت چین از او یاد می کنند و ریاست دربار امپراتور چین، وو - دی را به عهده داشته است، در کتاب شی جی ( یادداشت های تاریخی ) سخن از یک سفیر چینی به میان می آورد که از شهرهای فرغانه، سغد و بلخ دیدار کرده است.
برادران بان گو و بان ژائو از مورخین دوره امپراتوری هان، در سالنامه های هان متقدم، تاریخ دوره های کهن را ادامه می دهند، گزارش هایی را نیز از دربار پارتها ارائه می دهند.
فان یی، مورخ سده پنجم میلادی که گزارش های تاریخی او به نام سالنامه های هان متاخر در سده یازدهم تکمیل شده است، فصلی را به �سرزمین های غربی امپراتوری چین اختصاص داده و می نویسد که یک مقام رسمی چین به نام گان یینگ در سال ۹۷ میلادی به امپراتوری پارت ( آن هسی سفر کرده و تا خلیج فارس پیش رفته است. سیاحان چینی در سفرنامه های خود اشاراتی به پارت ها و دولت اشکانیان کرده اند. همچنین، سیاحتنامه هوان تسانگ، اطلاعات تازه دربارهٔ قبایل چادرنشین آسیای میانه نظیر یوئه چی ها و کوشانیان به دست داده است.
متون اسلامی
از آنجا که مورخان سده های نخستین اسلامی برای تدوین آثار تاریخی خود از شاهنامه ها، خدای نامه ها و منابع اواخر دوره ساسانی بهره می گرفتند، اطلاعات مندرج در آثار غالباً متاخر از اقوال و گزارش های دبیران عهد ساسانی است و بنابراین، ممکن است دستخوش تحریف و دگرگونی شده باشد. از جمله، در این منابع به تبعیت از ساسانیان، دوران فرمانروایی پارت ها ۵۵۶ سال به ۲۰۰ سال تقلیل داده شده است. یا اینکه منابع اسلامی دوره اشکانیان را با عهد اسکندر مقدونی آمیختند و آن را دوران ملوک الطوایف نامیده اند. با این همه، مورخ امروزی می تواند با بررسی و توجه عمیق تر به پاره ای اشارات، شوه های سازمان ها و دیوان های دولتی و قوانین و مقررات اجتماعی اوایل حکومت ساسانی که میراث دولت پیش از آن، یعنی اشکانیان بوده است، دست یابد. مورخین مشهور دوره اسلامی که در آثار خود به تاریخ اشکانیان پرداخته اند، عبارتند از : ابوریحان بیرونی، ثعالبی، طبری، ابن خردادبه، مسعودی، ابن حوقل، مقدسی.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بهرام چوبین
بهرام مِهربندَک یا بهرام ششم ملقب به بهرام چوبین یا وهرام چوبینه ( به پارسیگ: 𐭥𐭫𐭧𐭫𐭠𐭭 ) پسر بهرام گشنسپ از خاندان مهران ( یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی ) و اهل شهر ری بود. درباره معنای لقب چوبین چند علت ذکر شده که قدیمی ترین روایت این است که او به علت بلندی قد و لاغر بودن اندام، به چوبین ( مانند چوب ) معروف شده بود.
...
[مشاهده متن کامل]

بهرام چوبین
𐭥𐭫𐭧𐭫𐭠𐭭
سکه ای از بهرام چوبین
شاهنشاه ایران شهر ( مدعی )
سلطنت
۵۹۰ – ۵۹۱
پیشین
خسرو پرویز
جانشین
خسرو پرویز
درگذشته
۵۹۱
فرغانه، خاقانات غربی ترک
فرزند ( ان )
مهران
نوشراد
شاپور
خاندان
خاندان مهران
پدر
بهرام گشنسپ
جلال خالقی مطلق عقیده دارد که �شوبین� لقب بهرام نیز تحریف دیگری از همان لقب آرش باشد که بهرام خود را از نسل وی می دانست. در این صورت، گونهٔ به ظاهر فاسدتر و بی معنی �سونیر� که در نظم الجوهر آمده است، به اصل فارسی یعنی �شیواتیر� نزدیک تر است که بعداً به گونه های فاسدتر، ولی در عین حال معنی دارِ �شوبین� و �چوبین� تحریف بیش تری یافته است. برخی نیز این لقب را با زوبین به معنای نیزه مربوط دانسته اند.
نام و پیشینه
بهرام چوبین که با نام های دیگری مانند وهرام چوبین، بهرام ششم و وهرام چوبینه نیز شناخته می شود، پسر بهرام گشنسپ می باشد. خاندان مهران به عنوان یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی به شمار می رفت که بهرام چوبین از این خاندان بوده است. حوزه حکومت این خاندان ری و طبرستان ( مازندران ) بود. دلیل شهرت بهرام به چوبین بخاطر قامت بلند و لاغر بودن اندامش بوده است. سرگذشت بهرام را نویسنده گمنامی نوشته که می گوید علاوه بر قهرمان بودن بهرام در جنگ، او دارای خصلت های نیکی بوده و به عنوان یک جوان مرد شناخته می شد.
هجوم گوک ترکان
نخستین جنگ شاهنشاهی ساسانیان و ترک ها
در سال ۵۸۸–۵۸۹ میلادی، در آخرین سال سلطنت هرمز چهارم، لشکریان خاقانات غربی ترک و خزرها به سرزمین های اران و آرمین ( ارمنستان ) حمله ور شدند. در همین زمان در شرق نیز باغا خاقان به ایران حمله کرد و سپاه صد هزار نفری ایران که در مرز به نگهبانی می پرداخت، مغلوب ترکان شد. بهرام در آن هنگام مرزبان، استان های ارمنستان و آذربادَگان ( آذربایجان ) بود. هرمز چهارم بهرام را برای مقابله به سوی ترک ها گسیل داشت.
این جنگ به نام نخستین جنگ ساسانیان و ترک ها شناخته می شود. بهرام دوازده هزار تن از سوارکاران را برگزید که سن هیچ یک از آنان کمتر از چهل سال نبود. این در حالی بود که سپاه پادشاه ترکان، چهارصد هزار تن نیز ذکر کرده اند که تا هرات و بادغیس پیش آمده بودند. گمان می رود که بهرام از این روی این رقم سپاهی را انتخاب کرده است که عدد دوازده در نزد ایرانیان مقدس بوده و در تاریخ اسطوره ای ایران نیز در چند جنگ، مثل جنگ رستم برای نجات کیکاووس از دست دیوان مازندران و جنگ اسفندیار با ارجاسب و جنگ گودرز به خونخواهی سیاوش، نیز دوازده هزار نفر، در سپاه شرکت داشتند و در تمامی این جنگ ها ایرانیان پیروز شده بودند. سپس جنگ دیگری با دشمن کرد که در آن پسر خان بزرگ هم به اسارت درآمد.
بهرام که سرداری دلیر بود با سپاهی اندک اما زبده، سپاه خاقان را در مرزهای شرقی به شدت شکست داد؛ حتی باغا خاقان ( شابه شاه ) را کشت و علاوه بر غنایم سرشار و باورنکردنی که به دست آورد، ترکان را به پرداخت باج نیز ملزم کرد.
در ۷ آذر ۵۸۸ میلادی، ارتش ایران در جنگ با خاقان در بلخ، از جنگ افزار تازه ای که در آن نفت خام به کار رفته بود، سود برد. در این جنگ بهرام چوبین که در تاریخ نظامی جهان، از او به نابغهٔ رزم نام برده اند فرماندهی ارتش ایران را بر دوش داشت. شمار نیروهای خاقان ۳۰۰ هزار تن و شمار سربازان بهرام چوبین، ۱۲ هزار تن بود. بهرام چوبین برای آن که بتواند از عنصر غافلگیری استفاده کند ، نخست به اهواز رفت سپس از راه یزد و کویر، خود را به خراسان رساند، از این رو، هنگامی خاقان از لشکرکشی بهرام آگاه شد که تا رسیدن سربازان ایرانی به بلخ، تنها ۴ روز مانده بود. بهرام به یگان های آتشبار ( نفت اندازان ) گفت که یورش را با پرتاب پیکان های شعله ور آغاز کنند و ادامه دهند تا آرایش سپاهیان خاقان برهم خورد. در این نبرد، بهرام با ۲ هزار سوار گزیده به جایگاه خاقان یورش برد. خاقان گریخت سپس کشته شد و سپاه بزرگ او از هم پاشید و پسر وی نیز گرفتار شد. این جنگ تنها یک روز به درازا کشید که از شگفتی های تاریخ نظامی جهان است.
.
شورش علیه هرمز چهارم
در تاریخ هفت اقلیم و الفی جاماسب ملقب به اردوان شاه پسر هرمز آورده شده است، که توسط بهرام چوبین ( از بزرگ زادگان خاندان اشرافی مهران ) تربیت یافته است. خسرو پرویز که به سلطنت رسید به وی لقب برمک داد و او را متولی نوبهار کرد، فرمانروایی بلخ، کابل، سند، فرغانه، مکران. . . به دست او سپرد.
در دوران هرمز چهارم، ایران و امپراتوری بیزانس بار دیگر وارد جنگ با هم شدند. از معروف ترین و زبده ترین سرداران هرمز، فردی بود به نام بهرام چوبین از مردم ری، پسر بهرام گشنسپ. وی فرماندهی توانمند و محبوب سپاهیان، و در عین حال پرنخوت و پرمدعا و سخت آزمند قدرت؛ و از این بابت به بزرگان ملوک الطوایفی قدیم شباهت داشت. در همین زمان ( ۵۸۸ م ) علاوه بر مشکل رویارویی با بیزانس، یک مشکل دیگر هم از سوی شرق و شمال به وجود آمد: خاقان ترک باغا خاقان که در منابع اسلامی به اشتباه شابه شاه ( ساوه شاه؛ سابه شاه ) نامیده شده است، و گویا علاوه بر خیال انعقاد معاهدهٔ بازرگانی با بیزانس، رؤیای تسلط بر ایران و بیزانس را نیز در سر می پروراند، علی رغم خویشاوندی ای که با هرمز داشت، از وضع موجود - مخالفت بزرگان با هرمز و اشتغال ساسانیان به جنگ با بیزانس - استفاده کرد و در سال ۵۸۸ م. به همراه اتباع هپتالی اش شروع به تاخت وتاز در جنوب آمودریا کرد و سپاهیان ایران را در بلخ شکست داد و تا شهرهای طالقان، بادغیس و هرات پیش رفت. در همین هنگام اعراب مرزنشین در حدود فرات به سرکردگی دو شیخ به نام های عباس احول و عمرو بن ازرق هم بر ساسانیان شوریدند و سرزمین هایی را که تا کرانه های فرات امتداد داشتند، مورد غارت قرار دادند. طوایف ترک و خزر نیز از طریق خزر و تنگهٔ در آلان ( دربند باب الابواب ) به آران و آرمین حمله کردند.
همچنین هرمز سپاه بزرگی به جنگ خزرها فرستاد و آن ها را به سختی شکست داد و مجبور به بازگشت کرد. کار مقابله با شیوخ عرب هم آسان بود و آن ها با دریافت مبلغی اندک، حاضر شدند از ادعاهای خود کوتاه بیایند و میان رودان ایران را تخلیه کنند.
این پیروزی چشمگیر و نیز پیشینهٔ تباری طولانی تر بهرام نسبت به ساسانیان، باعث تکبر و غرور هرچه بیشتر بهرام شد. هرمز که کم کم از پیروزی های این سردار نگران می شد، او را به فرماندهی کل سپاه در برابر بیزانس گماشت و بلافاصله به جنگ در لازستان، آرمین ( ارمنستان ) و نواحی جنوبی قفقاز گسیل داشت ( ۵۸۹ م ) . اما بهرام که از موفقیت های چشمگیر پیشین و این انتصاب مهم بسیار مغرور شده بود، در جنگ با بیزانسی ها شکست سختی خورد.
آغاز شورش
هرمز که فرصت مناسبی یافته و از شکست او باطناً خشنود شده بود و می خواست غرور وی را بشکند، به نشانهٔ تحقیر، دوکدان و جامه ای زنانه برای او فرستاد و او را به طرز زشتی از فرماندهی سپاه برکنار کرد. اما بهرام با نمایش زیرکانه ای که ترتیب داد، موفق شد سپاه تحت امرش را در اهانتی که پادشاه به او کرده بود، شریک و همدرد کند و احساسات آنها را تحریک نماید. سربازان وفادار به بهرام، این توهین شاهنشاه به سردار محبوبشان را توهین به خود قلمداد کردند و به شدت برافروختند و بهرام به پشت گرمی این هواداران و به سبب اطمینان و اعتمادی که نسبت به وفاداری و سرسپردگی آنها داشت، برعلبه شاه شورش کرده و اهانت شاه را با اعلام استقلال از حکومت مرکزی پاسخ داد ( ۵۸۹ م ) . این طغیان باعث شد، شورش های گوناگونی از هر گوشهٔ مملکت شعله ور شود، چون غیر از سپاه بهرام، دسته هایی از یک سپاه دیگر هم که در حوالی نصیبین از بیزانسی ها شکست خورده بودند و از خشم و تنبیه شاه می ترسیدند، در طغیان با بهرام هم نوا شدند. وضعیت در تیسفون هم به ضرر هرمز بود: بی عدالتی شاهنشاه، خشونت و تندی های او با نجبا و درباریان، آن ها را سرخورده و به شدت از شخص شاه منزجر کرده بود. هیربدان و موبدان هم از سیاست های دینی هرمز شدیداً ناراضی بودند و در واقع هر چهار پایهٔ تخت سلطنت به لرزه افتاده بود.
واقعهٔ شورش بهرام از آن جهت که نخستین باری بود که فردی خارج از خاندان ساسان ادعای سلطنت و علیه حکومت مرکزی شورش می کرد، حائز اهمیت است. این شورش احتمالاً تکانه شدیدی به ساسانیان وارد کرده بود. وقوع شورش مزبور شاید به سبب خصوصیات نظام متمرکز نیرومند و مشکلات تبلیغات مربوط به شاهنشاهی در حکومت ساسانی هنگام روی کار آمدن فرمانروایی ضعیف یا مورد نفرت بوده باشد. نهادهای اصلاح شدهٔ زمان قباد یکم و خسرو انوشیروان با گذشت زمان استوارتر شده و کم کم چنان نیرویی یافته بودند که به رغم آشوب ها و تنش های سیاسی موجود در ساختار قدرت، به خوبی به کار خود ادامه می دادند. همین مسئله در مورد امور محلی نیز صادق بود؛ دهقان ها تبدیل به مقامات رسمی و مهمی شده بودند، و در نظر اهالی هر محل، اداره کردن امور آن محل به خصوص و پرداختن به مسائل و موضوعات محلی و جزئی از پرداختن به مسائل کلان سیاسی شاهنشاهی اهمیت بیشتری یافته بود. تورج دریایی بر این باور است که �با وارد آمدن ضربات سنگینی بر تبلیغات شاهنشاهی در قرن هفتم میلادی و فتوحات اعراب مسلمان، تغییر و تحول واقعی مهمی در نهادها و تأسیسات و مقامات شاهنشاهی پدید نیامد و نظام حتی در زیر فرمانروایی حکام مسلمان به کارکرد خود ادامه داد. این موضوع را پذیرش نظام اداری ایران و کارکنان آن توسط خلفای اسلامی تأیید می کند�.
بهرام روی پشتیبانی موبدان و بزرگان ناراضی حساب می کرد. علاوه بر این او از اینکه سوءظن موجود بین هرمز و پسرش خسرو، پادشاه را از اخذ تصمیم قاطع برای مقابله با او باز خواهد داشت، تا حدی مطمئن بود، چون طبق یک روایت طبری، ظاهراً خود او در ایجاد نفاق و وحشت بین پدر و پسر دست داشت و ترتیب کار را طوری داده بود که خسرو به سبب ترس از پدر، پایتخت را ترک کند. اما به نظر می رسد بهرام برخلاف انتظاری که داشت، حمایت چندانی از بزرگان ندید. با این حال، باز هم هرمز از جانب پسرش و هواخواهان او نگران بود، و در نتیجه دیگر در تیسفون احساس امنیت نکرد و به ویه کواذ ( بهقباد ) در نزدیکی سلوکیه نقل مکان نمود.
پادشاهی بر ایران
بهرام چوبین قصد نداشت که حاکمیت پادشاه جدید را بپذیرد، چون خودش سودای پادشاهی داشت. خاندان بهرام مدعی بودند که از نسل شاهان اشکانی اند و بهرام بر این امر تکیه کرده و خودش را پادشاه نامید. از آن جا که سپاه بهرام نیرومند بود، خسرو پرویز عقب نشینی کرد. بهرام پیروزمندانه به پایتخت آمد، به دست خود تاج بر سر گذاشت و با نام بهرام ششم، سکه ضرب کرد. در همین زمان خسرو پرویز از مرز ایران گذشته به امپراتور بیزانس، موریس پناه برد.
یک سال پادشاهی بهرام، همراه با مجموعه ای از شورش ها بود. وندوی دایی خسرو پرویز که دستگیر و زندانی شده بود، به کمک چند تن از بزرگان، از زندان رهایی یافت و به عنوان رهبر مخالفان در مقابل بهرام قرارگرفت. سپس وندوی به آذربادَگان گریخت و نزد برادر خود گستهم به کمک خسرو پرویز رفتند.
پیکار با خسرو پرویز
خسرو پرویز که پیشتر به دربار بیزانس گریخته بود، پس از یک سال همراه با سپاهی که امپراتور موریس در اختیارش گذاشته بود به ایران بازگشت و با سپاه بهرام در حوالی شهر گنزک در آذربادَگان جنگید موفق شد او را شکست دهد. بهرام پس از شکست عقب نشینی و از ایران فرار کرد.
سرانجام بهرام چوبین
در سال ۵۹۱ میلادی بهرام چوبین بعد از شکست در نبرد نهایی با خسرو و سپاهیانش، همراه با باقی ماندهٔ سپاهش به سوی ترکان گریخت و با مهربانی تمام از سوی خان ترک پذیرفته شد. در منابع پارسی از این خان ترک نامی برده نشده است. گمان می رود این خان یون یوللیق یا تولان خاقان، فرمانروای خاقانات ترک شرقی باشد که با خاقانات ترک غربی جنگ داشتند و شاید به همین سبب بهرام را پناه داد. سرانجام بهرام چوبین در شهر فرغانه درگذشت. خسرو با هدایایی که برای خاتون همسر خان ترک فرستاد، موجبات کشته شدن بهرام را فراهم کرد. خاقان ترک که از مرگ بهرام، غمگین شده بود، از گردیه خواهر بهرام چوبین، خواست که به همسری برادر خاقان، درآید. گردیه پیشنهاد خاقان را نپذیرفت و همهٔ سپاهیانی را که همراه برادر وی، بهرام، به دیار ترکان آمده بودند، از دیار ترکان بیرون آورده و به ایران بازگرداند.
بهرام چوبین در ادبیات ایران
داستان بهرام چوبین در کتابی به عنوان بهرام چوبین نامگ در ایران باستان وجود داشته است که متأسفانه برجای نمانده است. مورخان ایرانی چون طبری، دینوری، بلعمی، و فردوسی نیز مطالبی از این داستان را به رشتهٔ تحریر کشیده اند.
سرگذشت پرحادثهٔ بهرام چوبین در اذهان ایرانیان تأثیری قوی گذاشته است و موجد افسانهٔ شیرینی به زبان پهلوی شده است که مطالب آن را مورخان عرب و ایران، بالاخص فردوسی در کتب خویش آورده اند. مؤلف گمنام این روایت توانسته است سرگذشت آن سردار بزرگ ناکام را با بیانی کافی، مجسم و محسوس کند. بنابر قول او بهرام نه تنها در لشکرستانی از قهرمانان مشهور به شمار می آمده، بلکه در خصال مردانه و اطوار شایسته دارای مقامی عالی بوده است.
منابع ها.
زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، قبل از اسلام. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۴
کریستین سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمهٔ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۷
رضا، عنایت الله. ایران و ترکان در روزگار ساسانیان. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلّد دوِم. ترجمه ابولقاسم پاینده، چاپ دوم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲

بهرام چوبین واژه ای تورکی است که در پایه بایرام بوده که به چم عید است و چوبین هم از چوب به چم لاغر و دراز گرفته شده ایشان ا ز خاندان مهرانی می باشند که
ریشه انها از اشکانیان تورک می باشد در آخر هم به تورکان پناه آورد
معنی چوبین . یعنی چوبدار یا گله دار . پس میگن بئرام چوین زنگنه . به فارسی بهرام چوبین زنگنه

بپرس