بهدار


معنی انگلیسی:
medic, hygienist, subassistant surgeon

لغت نامه دهخدا

بهدار. [ ب ِ ] ( نف مرکب ) نیکودارنده. || مأمور بهداری که عهده دار رسیدگی به بهداشت مردم مخصوصاً اهالی قرا و قصبات است. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

ماموراداره بهداری که وظیفه اش رسیدگی باموراست
( اسم ) مامور بهداری که عهده دار رسیدگی ببهداشت مردم مخصوصا اهالی قری و قصبات است .
نیکو دارنده . یا مامور بهداری که عهده دار رسیدگی ببهداشت مردم مخصوصا اهالی قرا و قصبات است .

فرهنگ معین

(بِ ) (ص فا. ) مأمور بهداری که عهده دار رسیدگی به بهداشت مردم مخصوصاً اهالی روستا و قصبات است .

فرهنگ عمید

مٲمور ادارۀ بهداری که وظیفه اش رسیدگی به امور بهداشتی مردم، به ویژه روستاییان است.

پیشنهاد کاربران

درمورد وظایف بهدارپرسیدم که وظیفه اش چیه وکجاکارمیکنه بالانوشتین به بهداشت رسیدگی میکندمن بهورزم واین وظیفه به مادادند
من بهدارروستاهستم بهداریعنی یک پزشک تحصیل کرده دانشگاهی بدون نظام پزشکی که در بیمارستانها و کلینیکهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی حق طبابت دارد ولی خارج ازسیستم دانشگاهی کسی اورا نمیشناسد واین حق ازاوصلب میگردد ودرزمان بازنشستگی حتی علو گزشکی هم اورا نمیشناسد

بپرس