بهترک

لغت نامه دهخدا

بهترک. [ ب ِ ت َ رَ ] ( اِ ) نام سالی است سیزده ماهه که پارسیان پیش از ظهور اسلام از کبیسه یکصدوبیست سال اعتبار میکرده اند. یعنی بعد از هر صدوبیست سال یک سال را سیزده ماه میشمردند و آنرا بهترک مینامیده اند. و این سال در زمان هر پادشاه که واقع میشد دلیل بر شوکت و عظمت آن پادشاه میداشته اند و او را اعظم سلاطین می دانسته اند. بلکه عقیده آنها این بوده که سال بهترک جز در زمان پادشاه ذوشوکت واقع نمیشود، چنانکه در زمان انوشیروان واقع شد و در آن سال دو اردیبهشت وقوع یافت. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ) ( از جهانگیری ) ( از هفت اقلیم ) ( از ناظم الاطباء ) :
ز دور چرخ تو را عمر آنقدر بادا
که بهترک سزدش عمر نوح و صد چون آن.
شهریاری ( از انجمن آرا ).
مصحف بهیزک است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به بهیزک شود.

بهترک. [ ب ِ ت َ رَ ] ( ص تفضیلی مصغر، ق مرکب ) ( از: بِه ْ + تر + -َک ) برحسب ترکیب بمعنی بهتر کوچک است... ( آنندراج ). تصغیر بهتر یعنی کمی بهتر. ( ناظم الاطباء ). مصغر بهتر :
نباید ازمنت دامن کشیدن
به حالم بهترک زین بازدیدن.
نظامی.
ریش فرهاد بهترک بودی
گرنه شیرین نمک پراکندی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

بر حسب ترکیب بمعنی بهتر کوچک است ... تصغیر بهتر یعنی کمی بهتر .

پیشنهاد کاربران

بپرس