زنهار بتوفیق بهانه نکنی زآنک
مغرور نداری بچنین خرد کلان را.
ناصرخسرو.
من دلش برده بصد ناز و دلال او بهانه کرده با من از دلال.
مولوی.
تو بهانه میکنی و ما ز دردمیزنیم از سوز دل دمهای سرد.
مولوی.
مستی بهانه کردم و بی حد گریستم تا کس نداندم که گرفتار کیستم.
حافظ.
گریه را به مستی بهانه کردم شکوه ها ز جور زمانه کردم.
عارف قزوینی.