بهاریه
/bahAriyye/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بَهاریّه، اشعاری در وصف بهار و زیبایی های آن است. به طور کلی، طبیعت در اشعار نیمۀ اول سدۀ ۴ق ساده و زنده است و در نیمۀ دوم سدۀ ۵ق مصنوع می باشد. بهاریه در دورۀ بازگشت ادبی که همانا بازگشت شاعران به شیوۀ استادان سبک خراسانی در قصیده سرایی و استادان سبک عراقی در غزل سرایی است، به بهاریه سرایی در سبک خراسانی می ماند.
این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: از آغاز تا عصر مشروطه؛ از مشروطه تا امروز.در این بخش، بهاریه بر اساس سبک های شعر فارسی بررسی می شود:
← در سبک خراسانی
میراث گرانقدر ادبی ما از عصر مشروطه با عناصر تازۀ فرهنگ غربی که زمینه های آن از سالها پیش فراهم آمده بود، در می آمیزد و حکایتی دیگر آغاز می شود. نهضت مشروطه تحقق می یابد و افسانۀ دلفریب آزادی و واقعیت خشن و دردناک اختناق معنایی دیگر پیدا می کند و بر بهاریه سرایی نیز سایه می افکند. آرام آرام زبان شاعرانۀ تازه ای پدیدار می شود و تعبیرها و ترکیب هایی چون «بهار آزادی»، «خزان اختناق» شکل می گیرد. در گرماگرم نهضت مشروطه، ملک الشعرا بهار (۱۲۶۶-۱۳۳۰ش) که سنت و نوآوری را در کار شاعری جمع دارد، «وصف هایی از بهار، با لفظ و معنایی رزمی» (انقلابی) به دست می دهد که در عین نوگرایی، نشانه ای از پیوستگی اندیشۀ او با سنت محسوب می شود.
سلطانی گردفرامرزی، علی، «بهار در آیینۀ حماسه ها»، نگین، تهران، ۱۳۵۶-۱۳۵۷، ج۱، ص۲۷، شم ۱۵۴-۱۵۶.
در طرحی کوتاه همراه با توضیحی مختصر می توان بهاریه و توصیف بهار را در طول تاریخ ادبیات فارسی به دو قسم تقسیم کرد:۱. بهاریۀ واقعی (آفاقی)، یعنی توصیف واقعی بهار و طبیعت اولاً به عنوان مقدمه ای بر مدح، چنان که شیوۀ شاعران مداح در سبک خراسانی و دورۀ بازگشت ادبی است؛ ثانیاً به قصد استفاده در حماسه سرایی و بزم آرایی آن سان که شیوۀ فردوسی و اسدی طوسی است.۲. بهاریۀ نمادین (انفسی)، یعنی وصف درونی و انفسی بهار و طبیعت که غالباً به زبان رمز و نماد و استعاره صورت می گیرد. این گونه بهاریه ۳ چهره دارد: الف- چهرۀ عرفانی، آن سان که در سبک عراقی ملاحظه می شود و وصف انفسی و روحانی بهار یا به وسیلۀ وصف آفاقی و بیرونی، و یا به طور مستقیم صورت می گیرد و فی المثل بهار نماد بسط یا خرد و جان، و خزان نماد قبض یا نماد نفس و هوی محسوب می شود. ب- چهرۀ ویژۀ سبک هندی، که در آن عرفان رنگ می بازد و تصویرسازی های غریب و عریان سازی های عجیب که جنبۀ نمادین دارد، چشم گیر است. ج- چهرۀ سیاسی-اجتماعی، آن گونه که از عصر مشروطه تا امروز ادامه داشته است؛ به عنوان مثال هنرمندان متعهد تحت تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی، بهار را نماد آزادی و رهایی، و خزان را نماد اختناق و بند و اسارت به شمار آورده اند.
این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: از آغاز تا عصر مشروطه؛ از مشروطه تا امروز.در این بخش، بهاریه بر اساس سبک های شعر فارسی بررسی می شود:
← در سبک خراسانی
میراث گرانقدر ادبی ما از عصر مشروطه با عناصر تازۀ فرهنگ غربی که زمینه های آن از سالها پیش فراهم آمده بود، در می آمیزد و حکایتی دیگر آغاز می شود. نهضت مشروطه تحقق می یابد و افسانۀ دلفریب آزادی و واقعیت خشن و دردناک اختناق معنایی دیگر پیدا می کند و بر بهاریه سرایی نیز سایه می افکند. آرام آرام زبان شاعرانۀ تازه ای پدیدار می شود و تعبیرها و ترکیب هایی چون «بهار آزادی»، «خزان اختناق» شکل می گیرد. در گرماگرم نهضت مشروطه، ملک الشعرا بهار (۱۲۶۶-۱۳۳۰ش) که سنت و نوآوری را در کار شاعری جمع دارد، «وصف هایی از بهار، با لفظ و معنایی رزمی» (انقلابی) به دست می دهد که در عین نوگرایی، نشانه ای از پیوستگی اندیشۀ او با سنت محسوب می شود.
سلطانی گردفرامرزی، علی، «بهار در آیینۀ حماسه ها»، نگین، تهران، ۱۳۵۶-۱۳۵۷، ج۱، ص۲۷، شم ۱۵۴-۱۵۶.
در طرحی کوتاه همراه با توضیحی مختصر می توان بهاریه و توصیف بهار را در طول تاریخ ادبیات فارسی به دو قسم تقسیم کرد:۱. بهاریۀ واقعی (آفاقی)، یعنی توصیف واقعی بهار و طبیعت اولاً به عنوان مقدمه ای بر مدح، چنان که شیوۀ شاعران مداح در سبک خراسانی و دورۀ بازگشت ادبی است؛ ثانیاً به قصد استفاده در حماسه سرایی و بزم آرایی آن سان که شیوۀ فردوسی و اسدی طوسی است.۲. بهاریۀ نمادین (انفسی)، یعنی وصف درونی و انفسی بهار و طبیعت که غالباً به زبان رمز و نماد و استعاره صورت می گیرد. این گونه بهاریه ۳ چهره دارد: الف- چهرۀ عرفانی، آن سان که در سبک عراقی ملاحظه می شود و وصف انفسی و روحانی بهار یا به وسیلۀ وصف آفاقی و بیرونی، و یا به طور مستقیم صورت می گیرد و فی المثل بهار نماد بسط یا خرد و جان، و خزان نماد قبض یا نماد نفس و هوی محسوب می شود. ب- چهرۀ ویژۀ سبک هندی، که در آن عرفان رنگ می بازد و تصویرسازی های غریب و عریان سازی های عجیب که جنبۀ نمادین دارد، چشم گیر است. ج- چهرۀ سیاسی-اجتماعی، آن گونه که از عصر مشروطه تا امروز ادامه داشته است؛ به عنوان مثال هنرمندان متعهد تحت تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی، بهار را نماد آزادی و رهایی، و خزان را نماد اختناق و بند و اسارت به شمار آورده اند.
wikifeqh: بهاریه
دانشنامه عمومی
بهاریه (کاشمر). بهاریه نام روستایی از توابع بخش فرح دشت شهرستان کاشمر در استان خراسان رضوی است. این روستا در دهستان قلعه بالا قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۱۲۵ نفر ( ۴۳خانوار ) است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
wiki: بهاریه (کاشمر)
دانشنامه آزاد فارسی
بَهاریه
(یا: مثنوی پیر و جوان) مثنوی ای ادبی و اخلاقی، از میرزا نصیر اصفهانی. در وصف بهار و مناظرۀ پیری خردمند و زنده دل با جوانی دانا، اما افسرده و بدبین در ۳۰۳ بیت است. این اثر با مقدمه ای تحلیلی از میراحمد طباطبایی و به تصحیح ماهدخت همایی به چاپ رسیده است (۱۳۷۱ش).
(یا: مثنوی پیر و جوان) مثنوی ای ادبی و اخلاقی، از میرزا نصیر اصفهانی. در وصف بهار و مناظرۀ پیری خردمند و زنده دل با جوانی دانا، اما افسرده و بدبین در ۳۰۳ بیت است. این اثر با مقدمه ای تحلیلی از میراحمد طباطبایی و به تصحیح ماهدخت همایی به چاپ رسیده است (۱۳۷۱ش).
wikijoo: بهاریه
پیشنهاد کاربران
بهاریه، نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان که در دستگاه ماهور و چهارگاه اجرا شده است. بخش دیگر این آلبوم حاوی قطعاتی در دستگاه همایون با نوازندگی پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگفر است.
... [مشاهده متن کامل]
• خواننده: محمدرضا شجریان
• تار: داریوش پیرنیاکان
• تنبک: همایون شجریان
• سنتور: پرویز مشکاتیان
• آواز و تنبک: ناصر فرهنگفر
• تکنوازی تار
• چهارمضراب
• ساز و آواز ( درآمد ماهور، گشایش، داد، خاوران )
• ادامه ساز و آواز ( شکسته، چهارگاه، زابل، شوشتری، فرود به ماهور )
• چهار مضراب ماهور
• ریتم های ترکیبی گوناگون و ریتم های زورخانه
• آواز و تمبک
• قطعاتی در همایون ( دونوازی سنتور و تمبک )
• قطعاتی در همایون ( دونوازی سنتور و تمبک )
• تکنوازی سنتور
• چهارمضراب همایون
اجرای قسمت الف، به نوروز سال ۱۳۷۳ بازمی گردد؛ این بخش در آواز ماهور و چهارگاه اجرا شده است. برای اجرای این بخش افرادی چون داریوش پیرنیاکان و همایون شجریان با محمدرضا شجریان همکاری داشتند.
کنسرت در انجمن فرهنگی ایران و ژاپن؛ در این بخش قطعاتی در دستگاه همایون اجرا شده است. برای اجرای این بخش افرادی چون پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگ فر با محمدرضا شجریان همکاری داشتند.
( درآمد ماهور )
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
( گشایش )
چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط ها داد سودای زراندوزی
( داد، خاوران )
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
( شکستهٔ ماهور، چهارگاه )
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
( درآمد چهارگاه )
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنی تر می رسد روزی
( زابل )
طریق کام جستن چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است که از این ترک بردوزی
( شوشتری )
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
تحریر و فرود به ماهور
به بستان رو که از بلبل طریق عشق گیری یاد
به مجلس آی که از حافظ سخن گفتن بیاموزی

... [مشاهده متن کامل]
• خواننده: محمدرضا شجریان
• تار: داریوش پیرنیاکان
• تنبک: همایون شجریان
• سنتور: پرویز مشکاتیان
• آواز و تنبک: ناصر فرهنگفر
• تکنوازی تار
• چهارمضراب
• ساز و آواز ( درآمد ماهور، گشایش، داد، خاوران )
• ادامه ساز و آواز ( شکسته، چهارگاه، زابل، شوشتری، فرود به ماهور )
• چهار مضراب ماهور
• ریتم های ترکیبی گوناگون و ریتم های زورخانه
• آواز و تمبک
• قطعاتی در همایون ( دونوازی سنتور و تمبک )
• قطعاتی در همایون ( دونوازی سنتور و تمبک )
• تکنوازی سنتور
• چهارمضراب همایون
اجرای قسمت الف، به نوروز سال ۱۳۷۳ بازمی گردد؛ این بخش در آواز ماهور و چهارگاه اجرا شده است. برای اجرای این بخش افرادی چون داریوش پیرنیاکان و همایون شجریان با محمدرضا شجریان همکاری داشتند.
کنسرت در انجمن فرهنگی ایران و ژاپن؛ در این بخش قطعاتی در دستگاه همایون اجرا شده است. برای اجرای این بخش افرادی چون پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگ فر با محمدرضا شجریان همکاری داشتند.
( درآمد ماهور )
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
( گشایش )
چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط ها داد سودای زراندوزی
( داد، خاوران )
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
( شکستهٔ ماهور، چهارگاه )
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
( درآمد چهارگاه )
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنی تر می رسد روزی
( زابل )
طریق کام جستن چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است که از این ترک بردوزی
( شوشتری )
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
تحریر و فرود به ماهور
به بستان رو که از بلبل طریق عشق گیری یاد
به مجلس آی که از حافظ سخن گفتن بیاموزی
