بهار عنبر

لغت نامه دهخدا

بهار عنبر. [ ب َ عَم ْ ب َ ] ( اِ مرکب ) نقاط سپیدی زردی آمیز که بعد از شکستن عنبر اشهب پدید می آید. ( غیاث اللغات ). سفیدی زردی آمیز که از شکستن عنبر اشهب پدید آیدو وقت فروختن عنبر نیز مسموع است. ( آنندراج ). || انتشار بوی عنبر. ( غیاث اللغات ). کنایه از گداختن عنبر و پراکنده شدن بوی آن. ( آنندراج ). عطر عنبر گداخته شده. ( ناظم الاطباء ). || نقطه های سفید که در جوهر عنبر باشد. ( آنندراج ) :
بهار عنبر شبها سپیده سحر است
خوشا کسی که از این نوبهار بهره وراست.
صائب ( ازآنندراج ).

فرهنگ فارسی

نقاط سپیدی زردی آمیز که بعد از شکستن عنبر اشهب پدید میاید .

پیشنهاد کاربران

بپرس