[ویکی نور] «محمد بن مؤید بهاءالدین بغدادی (بغدادکی) خوارزمی» از منشیان و مترسلان بنام قرن ششم هجری، در بغدادک، از نواحی خوارزم متولد شد.
بهاءالدین در دربار سلطان علاءالدین تکش خوارزمشاه (د596ق) منصب دبیری داشت. سال تولد، وفات و جزئیات زندگی او معلوم نیست؛ اما آنچه از منابع کهن به ویژه «تاریخ جهانگشای جوینی» برمی آید، این است که وی در 582ق، هنگامی که سلطان تکش خوارزمشاه، شادیاخ را محاصره می کند، ملازم رکاب او بوده است. این محاصره دو ماه به طول می انجامد و سپس میان سلطان تکش با سنجرشاه (د595ق)، حاکم شادیاخ، صلح نامه ای امضا می شود. سلطان تکش دست از محاصره می کشد و منشی خود، بهاءالدین بغدادی را به همراه دو تن دیگر، برای اتمام مصالحه نزد منکُلبِک (منگلی بیک)، اتابک سنجرشاه می فرستد. منکُلبِک، بهاءالدین را با همراهانش محبوس کرد و مقیّد، نزد سلطان شاه (د589ق)، برادر کوچکتر تکش که با وی در جنگ بود، فرستاد.
بغدادی از 582 تا 585ق، در زندان به سربرد و سرانجام، بعد از مصالحه تکش با سلطان شاه، با همراهان خود نزد تکش بازگشت.
درباره سال وفات بهاءالدین بغدادی، برخی گفته اند: وقتی که شمس الدین مسعود، وزیر سلطان تکش به دلیلی نامعلوم از بهاءالدین آزرده خاطر شد، وی را محبوس کرد و او در حبس، به سال 545ق درگذشت؛ اما سال وفات یاد شده مسلماً نادرست است، زیرا به روایت «تاریخ جهانگشا»، بهاءالدین بغدادی در 588ق زنده بود و در جوین با جد پدری عطاملک جوینی، یعنی بهاءالدین محمد بن علی در حضور سلطان تکش مناظره کرده است.
به گفته برخی نویسندگان، بهاءالدین بغدادی برادر کوچکتر مجدالدین بغدادی، صوفی، شاعر و نویسنده اواخر سده 6 و اوایل سده 7ق است. ظاهراً بهاءالدین با خاقانی شروانی نیز آشنایی داشته است و برخی محققان، قصیده خاقانی را به مطلع: «طفلیّ و طفیل توست آدم خردیّ و زبون توست عالم» در مدح بهاءالدین می دانند، چنان که در یکی از نسخ خطی دیوان خاقانی، عنوان این قصیده چنین است: «در مدح و ستایش بهاءالدین محمد، دبیر خوارزمشاه بن ایل ارسلان».
فروزانفر با استناد به این نکته و نیز با توجه به چند بیت از خاقانی، بر آن است که خاقانی قطعاً آن قصیده را در 580ق در ستایش بهاءالدین بغدادی سروده است تا برای تدارک سفرش به خوارزم، نزد سلطان تکش سفارش کند.
بهاءالدین در دربار سلطان علاءالدین تکش خوارزمشاه (د596ق) منصب دبیری داشت. سال تولد، وفات و جزئیات زندگی او معلوم نیست؛ اما آنچه از منابع کهن به ویژه «تاریخ جهانگشای جوینی» برمی آید، این است که وی در 582ق، هنگامی که سلطان تکش خوارزمشاه، شادیاخ را محاصره می کند، ملازم رکاب او بوده است. این محاصره دو ماه به طول می انجامد و سپس میان سلطان تکش با سنجرشاه (د595ق)، حاکم شادیاخ، صلح نامه ای امضا می شود. سلطان تکش دست از محاصره می کشد و منشی خود، بهاءالدین بغدادی را به همراه دو تن دیگر، برای اتمام مصالحه نزد منکُلبِک (منگلی بیک)، اتابک سنجرشاه می فرستد. منکُلبِک، بهاءالدین را با همراهانش محبوس کرد و مقیّد، نزد سلطان شاه (د589ق)، برادر کوچکتر تکش که با وی در جنگ بود، فرستاد.
بغدادی از 582 تا 585ق، در زندان به سربرد و سرانجام، بعد از مصالحه تکش با سلطان شاه، با همراهان خود نزد تکش بازگشت.
درباره سال وفات بهاءالدین بغدادی، برخی گفته اند: وقتی که شمس الدین مسعود، وزیر سلطان تکش به دلیلی نامعلوم از بهاءالدین آزرده خاطر شد، وی را محبوس کرد و او در حبس، به سال 545ق درگذشت؛ اما سال وفات یاد شده مسلماً نادرست است، زیرا به روایت «تاریخ جهانگشا»، بهاءالدین بغدادی در 588ق زنده بود و در جوین با جد پدری عطاملک جوینی، یعنی بهاءالدین محمد بن علی در حضور سلطان تکش مناظره کرده است.
به گفته برخی نویسندگان، بهاءالدین بغدادی برادر کوچکتر مجدالدین بغدادی، صوفی، شاعر و نویسنده اواخر سده 6 و اوایل سده 7ق است. ظاهراً بهاءالدین با خاقانی شروانی نیز آشنایی داشته است و برخی محققان، قصیده خاقانی را به مطلع: «طفلیّ و طفیل توست آدم خردیّ و زبون توست عالم» در مدح بهاءالدین می دانند، چنان که در یکی از نسخ خطی دیوان خاقانی، عنوان این قصیده چنین است: «در مدح و ستایش بهاءالدین محمد، دبیر خوارزمشاه بن ایل ارسلان».
فروزانفر با استناد به این نکته و نیز با توجه به چند بیت از خاقانی، بر آن است که خاقانی قطعاً آن قصیده را در 580ق در ستایش بهاءالدین بغدادی سروده است تا برای تدارک سفرش به خوارزم، نزد سلطان تکش سفارش کند.
wikinoor: بهاءالدین_بغدادی،_محمد_بن_مؤید