به کردار دود

پیشنهاد کاربران

به کردار دود ؛ بر سان دود. سریعاً. بچابکی. بتندی. سخت تند. شتابان. با سرعت بسیار :
طلایه هیونی برافکند زود
به نزدیک پیران به کردار دود.
فردوسی.
کمر بر میان بست و برجست زود
به جنگ اندر آمد به کردار دود.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
فرستاد نزد مشعبد جهود
دواسبه سواری به کردار دود.
فردوسی.
وزآنجا بیامد به کردار دود
به مادر نمود آن کجا رشته بود.
فردوسی.

بپرس