به چیز داشتن
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
به چیز داشتن ؛ به چیزی داشتن. توجه کردن. مورد مهر و محبت قرار دادن :
پیر باچیز نیست خواجه عزیز
پیر بی چیز را که داشت به چیز.
سنائی.
پیر باچیز نیست خواجه عزیز
پیر بی چیز را که داشت به چیز.
سنائی.
به چیزی داشتن: در شمار آوردن
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " به چیزی داشتن" می نویسد : ( ( به چیزی داشتن در زبان فارسی به معنی در شمار چیزی آوردن است " به مرد داشتن" یعنی مرد به حساب آوردن" به مردم داشتن" یعنی مردم در شمار آوردن در بیت زیر " ببستان داشتن " باغ به حساب آوردن و باغ دانستن. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( تا کی اندر پردهٔ غفلت ز راه رنگ و بوی
این رباط باستانی را به بستان داشتن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 416. )
به چیز داشتن : توجه کردن مورد مهر و محبت قرار دادن .
( ( پیر با چیز نیست خواجه عزیز
پیر بی چیز را که داشت به چیز ) ) ( حدیقه، ۷۲۰ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " به چیزی داشتن" می نویسد : ( ( به چیزی داشتن در زبان فارسی به معنی در شمار چیزی آوردن است " به مرد داشتن" یعنی مرد به حساب آوردن" به مردم داشتن" یعنی مردم در شمار آوردن در بیت زیر " ببستان داشتن " باغ به حساب آوردن و باغ دانستن. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( تا کی اندر پردهٔ غفلت ز راه رنگ و بوی
این رباط باستانی را به بستان داشتن ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 416. )
به چیز داشتن : توجه کردن مورد مهر و محبت قرار دادن .
( ( پیر با چیز نیست خواجه عزیز
پیر بی چیز را که داشت به چیز ) ) ( حدیقه، ۷۲۰ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )