به پایان رسیدن

جدول کلمات

انتها

پیشنهاد کاربران

به پایان رسیدن ؛ به آخر رسیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
برسد قافیه شعر و بپایان نرسد
گر بگویم که چه کرد او به بت کالنجر.
فرخی.
و رجوع به ترکیب به آخر رسیدن شود.
انجامیدن
سررسید
draw to a close/end=to end
به منتها رسیدن ؛ به پایان رسیدن. سپری شدن :
چو به منتها رسد گل برود قرار بلبل
همه خلق را خبر شد غم دل که می نهفتم.
سعدی.
- به منتهای چیزی رسیدن ؛ به انجام چیزی رسیدن. ( ناظم الاطباء ) . به پایان آن رسیدن.
( آخر شدن ) آخر شدن. [ خ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان رسیدن. برسیدن. سر آمدن. بانجام رسیدن :
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد.
حافظ.
ته کشیدن
آخر آمدن
به پایان رسیدن:تمام شدن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۱۵ ) .

بپرس