به پا خاستن


مترادف به پا خاستن: ایستادن، برخاستن، بلند شدن ، شورش کردن، شوریدن، طغیان کردن، عصیان ورزیدن ، انقلاب کردن، قیام کردن، نهضت کردن

متضاد به پا خاستن: نشستن، تسلیم بودن، تسلیم شدن

جدول کلمات

قیام

پیشنهاد کاربران

برخیزیدن. [ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) برخاستن. برپا ایستادن. بپا خاستن. قائم شدن :
فراقش گر کند گستاخ بینی
بگو برخیزمت یا می نشینی.
نظامی.
هوای دل رهش میزد که برخیز
گل خود را بدین شکر برآمیز.
نظامی.
مبادل
قیام
به معنای ایستادن

بپرس