به وراجی افتادن: [ اصطلاح در تداول عامه ] چانه زدن، بطور مداوم حرف زدن .
( ( از جایی که یک وقتی در ِ حیاط بود گذشت و جلو تاب ایستاد. "چرا آدم کنار دریا می افتد به وراجی ؟"سر بلند کرد به آسمان نگاه کرد. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص82 . ) )
( ( از جایی که یک وقتی در ِ حیاط بود گذشت و جلو تاب ایستاد. "چرا آدم کنار دریا می افتد به وراجی ؟"سر بلند کرد به آسمان نگاه کرد. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص82 . ) )