به محض

پیشنهاد کاربران

به محض: همتای پارسی، اینهاست:
تا، همینکه ( دری )
به محض این که او را دید، تا او را دید، همینکه او را دید.
هربه herba ( کردی )
همان هنگام که
درست پس از
درست هنگام
به نَویم = به محض
بن خان: فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، حسن دوست
#پارسی دوست
به محض
همینکه
به محضِ : [عامیانه، اصطلاح] به مجرد ِ ، همان وقت که .