به قتل رساندن
فرهنگستان زبان و ادب
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
سردر شکم نهادن. [ س َ دَ ش ِ ک َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از پنهان شدن. ( آنندراج ) :
زودش بسان استره سر در شکم نهاد
در عهد تو هر آنکه به مویی گزند کرد.
کمال الدین اسماعیل.
|| کنایه از کشتن :
به مویی که کرد از نکوئیش کم
نهادند حالی سرش در شکم.
سعدی.
زودش بسان استره سر در شکم نهاد
در عهد تو هر آنکه به مویی گزند کرد.
کمال الدین اسماعیل.
|| کنایه از کشتن :
به مویی که کرد از نکوئیش کم
نهادند حالی سرش در شکم.
سعدی.
برابرهای پارسی سره،
قتل/Killing:
*کُشتن
قتل/Murder:
*《مُرداندن》، جان سِتانی، 《دِگَرکُشی》، دیگرکُشی
به قتل رساندن / To Kill:
*کُشتن
به قتلِ ( عمد ) رساندن / Murder:
... [مشاهده متن کامل]
*مُرداندن، دگرکُشتن، دِگرکُشی کردن، آدم کُشی کردن
به قتل رسیدن:
*کشته شدن، دگرکُش شدن، مُردانده شدن
قاتل/Killer:
*کُشَنده،
قاتل عمدی / Murderer:
*آدم کُش، دِگرکُش، دِگرکُشنده، جان سِتان
مقتول:
*کُشته، کشته شده، دِگَرکُش شده
آلت قتاله:
*کُشت اَفزار، کُشت اَبزار
پارسی را پاس بداریم. برای بازسازی و ساده سازیِ آن بکوشیم.
قتل/Killing:
*کُشتن
قتل/Murder:
*《مُرداندن》، جان سِتانی، 《دِگَرکُشی》، دیگرکُشی
به قتل رساندن / To Kill:
*کُشتن
به قتلِ ( عمد ) رساندن / Murder:
... [مشاهده متن کامل]
*مُرداندن، دگرکُشتن، دِگرکُشی کردن، آدم کُشی کردن
به قتل رسیدن:
*کشته شدن، دگرکُش شدن، مُردانده شدن
قاتل/Killer:
*کُشَنده،
قاتل عمدی / Murderer:
*آدم کُش، دِگرکُش، دِگرکُشنده، جان سِتان
مقتول:
*کُشته، کشته شده، دِگَرکُش شده
آلت قتاله:
*کُشت اَفزار، کُشت اَبزار
پارسی را پاس بداریم. برای بازسازی و ساده سازیِ آن بکوشیم.
به قنل رساندن