- به فال داشتن ؛ به فال گرفتن :
شاه از آن شاد گشت و داشت بفال
با همه خسروی و عزّ وجلال.
سنائی.
شاه از آن شاد گشت و داشت بفال
با همه خسروی و عزّ وجلال.
سنائی.
به فال داشتن:تفأل زدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۷ ) .
- : نیک دانستن، به فال نیک گرفتن.
( ( شاه از آن گشت شاد و داشت به فال
باهمه خسروی و عزّ و جلال ) ) ( حدیقه، ۵۷۰ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۷ ) .
- : نیک دانستن، به فال نیک گرفتن.
( ( شاه از آن گشت شاد و داشت به فال
باهمه خسروی و عزّ و جلال ) ) ( حدیقه، ۵۷۰ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )