به صف کردن

مترادف ها

align (فعل)
هم تراز کردن، ردیف کردن، به صف کردن، در وصف امدن، در یک ردیف قرار گرفتن

string (فعل)
به صف کردن، کشیدن، رشته کردن، به نخ کشیدن، زهدار کردن، نخ کردن، زه انداختن به

پیشنهاد کاربران

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن از قبیل آجر و جز آن.

بپرس