به صرافت افتادن

پیشنهاد کاربران

درصددبودن، برنامه داشتن، برنامه ریزی، آماده شدن، به تکاپو افتادن، به هر دری زدن
صرافت کردن از سره و ناسره کردن است . صِرف کردن یعنی بی قید و ذلال کردن و پالایش کردن فکری در میان افکار . به صرافت افتادن یعنی به فکر افتادن . فکری که در میان افکار با سره شدن و انتخاب شدن بالا آمده است.
صرافت از صرف شی می اید یعنی مطلق و ذلال و خالص بی قید . از صرافت ان افتادم یعنی دیگه صرفا به ان فکر نکردم گویی فراموش شد یا چیزهای دیگری هم مخلوط شد. به صرافت افتادم یعنی صرفا به ان فکر بودم و دیگر هیچ
چاره اندیشی
به صرافت افتادن: [عامیانه، کنایه ] به فکر انجام کاری افتادن.
یقین پیدا کردن
اندیشه و قصد انجام کاری ( فهمیدن - به فکر افتادن )

بپرس