به سیم اخر زدن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

( به سیم آخر زدن ) معنی اصطلاح -> به سیم آخر زدن
دوراندیشی / احتیاط / ملاحظه / رودربایستی را کنار گذاشتن و با بی پروایی دست به کاری زدن یا با تن به خطر دادن
مثال:
- هرچه دم دهانش آمد به آنها گفت. دیگر به سیم آخر زده بود و فکر عاقبت کار را نمی کرد.
- کاری نکنید که به سیم آخر بزنم و پته ی همه تان را روی آب بریزم !
توضیح:
به تعبیری، منظور از سیم در این اصط. سکه ی نقره ا ست، و سیم آخر یعنی آخرین سکه ای که در جیب مانده است. گویا قماربازان کهنه کار وقتی که پی درپی می باختند، دست آخر در نومیدی و به امید یافتن راه نجاتی، آخرین سکه ی سیمین خود را نیز خرج می کرده اند و در چنین موقعیتی گفته می شد: "فلانی به سیم آخر زد"

پیشنهاد کاربران

به سیم آخر زدن : [عامیانه، کنایه ] بی قید شدن، از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن. دل به دریا زدن .
راجع به سیم آخر در اینترنت معنی مشخصی توضیح داده نشده ولی در کل نتیجه می گیریم تا میتوانیم به سیم آخر نزنیم عاقبت خوشی ندارد
ساز زن مثل اینکه کمرش شکسته باشد ، با ملایمت خم شد ، ویلون را از روی زمین برداشت . سیم های پاره آویزان بودند . مانند جوان های تازه عاشقی که دست به زلفان یارش بزند دستی به سیم ها کشید، آن ها را نوازش کرد ، این سیم ها به منزله تار و پود جان او بودند اما یک سیم هنوز بود، یک سیم. این آهنگ که یادش رفته بود دیگر نباید یادش برود . . . این آهنگ شبیه به آن آهنگ اولی بود آن آهنگ شب اولی یک عمر تمام با او بازی کرده بود، شاید آهنگی اصلا نبود یک قوه مرموزی بود که تن و جان او را زیر گرزهای محکمی می کوفت. هرچه بود دیگر برگه آن نباید یادش برود، یک عمر به هدر رفته بود. حالا باید انتقام کشید با این آهنگ . . .
...
[مشاهده متن کامل]

سه سیم پاره شده بود او هم زد به سیم آخر
.
بزرگ علوی ، چمدان ، عروس هزار داماد

در ایران لااقل در صده های اخیر کسی از واژه سیم بجای سکه استفاده نمیکند :
مرحوم جعفر شهری در کتاب قند و نمک در این باره می نویسد: خود را از هر قید و تکلیف و حرمت و آبرو رها ساختن
جریان برق های اولین؛ با سه سیم به اطراف می رسید که یکی از آن سیم اتصال چراغ های کوچه خیابان ها بود و دومیِ آن برای دکاکین و خانه ها و آخرین آنها سیم فاز ( شاه سیم ) که دست زدن و خوردن به آن باعث پرت شدن و هلاک و رهایی از قید زندگی می گردید
...
[مشاهده متن کامل]

قاطی کردن
آخر خط رسیدن

بپرس