فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
به سر رسیدن ؛ پایان یافتن. تمام شدن. طی شدن :
چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ.
خیام.
چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ.
خیام.
شروع شدن
نوبت به سر آمدن ؛ مجال نماندن. زمان و فرصت پایان گرفتن.
پایان آمدن ، به پایان آمدن ، به اتمام پیوستن