به سر دواندن ؛ دواندن. بسرعت دواندن. مبالغت در دواندن :
قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند بسر دوانمش.
سعدی.
میان شهر ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم چرا بسر ندویدم.
سعدی.
قوت شرح عشق تو نیست زبان خامه را
گرد در امید تو چند بسر دوانمش.
سعدی.
میان شهر ندیدی که چون دویدمت از پی
زهی خجالت مردم چرا بسر ندویدم.
سعدی.