- به سر خویش ؛ به تنهایی. ( یادداشت مؤلف ) : و این تره را [بادرنج بویه ] بسر خویش مفرح خوانند. ( الابنیه عن حقایق الادویه ) .
- || علیحده. جدا. ( یادداشت مؤلف ) : این سخن دلالت میکند بر اینکه این عضله ای است بسر خویش و. . . ( ذخیره خوارزمشاهی ) .
- || علیحده. جدا. ( یادداشت مؤلف ) : این سخن دلالت میکند بر اینکه این عضله ای است بسر خویش و. . . ( ذخیره خوارزمشاهی ) .