به سر بردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
گذراندن
روزگار کرانه کردن ؛ بسر بردن . زندگی بپایان رسانیدن . عمر گزاردن : گفتم [ خواجه بونصر ] من در این میانه به چه کارم بوسهل بسنده است و از وی بجان آمده ام به حیله روزگار کرانه میکنم . ( تاریخ بیهقی ) . ملوک
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
روزگار. . . چون . . . بروند فرزندان ایشان . . . با فراغت دل روزگاری را کرانه کنند. ( تاریخ بیهقی ) . صواب است که آنجای رویم و روزگاری فراخ کرانه کنیم . ( تاریخ بیهقی ص 582 ) . روزگار کرانه میکند. ( تاریخ بیهقی ) .
ادعایی رو عملی کردن
نه هر که دعوی زورآوری کند با ما
به سر برد که سعادت به پهلوانی نیست
سعدی
نه هر که دعوی زورآوری کند با ما
به سر برد که سعادت به پهلوانی نیست
سعدی
به سر بردن کنایه از زندگی کردن و ساکن شدن
به سر بردن یعنی سپری کردن، پشت سر گذاشتن، گذراندن
این یک فعل است
مثل جمله ی علی در حالتی به سر می برد ؛ که معنی ش میشه سپری میکردن و گذروندن
این یک فعل است
مثل جمله ی علی در حالتی به سر می برد ؛ که معنی ش میشه سپری میکردن و گذروندن