به سر بردن


معنی انگلیسی:
lead, live

فرهنگ معین

(بِ. سَ. بُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - گذراندن . ۲ - به جا آوردن وعده .

پیشنهاد کاربران

گذراندن
روزگار کرانه کردن ؛ بسر بردن . زندگی بپایان رسانیدن . عمر گزاردن : گفتم [ خواجه بونصر ] من در این میانه به چه کارم بوسهل بسنده است و از وی بجان آمده ام به حیله روزگار کرانه میکنم . ( تاریخ بیهقی ) . ملوک
...
[مشاهده متن کامل]
روزگار. . . چون . . . بروند فرزندان ایشان . . . با فراغت دل روزگاری را کرانه کنند. ( تاریخ بیهقی ) . صواب است که آنجای رویم و روزگاری فراخ کرانه کنیم . ( تاریخ بیهقی ص 582 ) . روزگار کرانه میکند. ( تاریخ بیهقی ) .

ادعایی رو عملی کردن
نه هر که دعوی زورآوری کند با ما
به سر برد که سعادت به پهلوانی نیست
سعدی
به سر بردن کنایه از زندگی کردن و ساکن شدن
به سر بردن یعنی سپری کردن، پشت سر گذاشتن، گذراندن
این یک فعل است
مثل جمله ی علی در حالتی به سر می برد ؛ که معنی ش میشه سپری میکردن و گذروندن

بپرس