به زیر کشیدن

پیشنهاد کاربران

شکستش داد
( فرودآوردن ) فرودآوردن. [ ف ُ وَ دَ ] ( مص مرکب ) پایین آمدن. بزیر آوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ) . مقابل برآوردن :
تیر تو از کلات فرودآورد هزبر
تیغ تو از فرات برآرد نهنگ را.
دقیقی.
ز تختی که هستی فرودآرمت
...
[مشاهده متن کامل]

از این پس به کس نیز نشمارمت.
فردوسی.
تو گفتی کز ستیغ کوه سیلی
فرودآرد همی احجار صدمن.
منوچهری.
به یک کمان دوتیر انداخت و دو مرغ را بدان دو تیر از هوا فرودآورد. ( نوروزنامه ) .
- سر فرودآوردن ؛ سر پایین آوردن. سر بزیر آوردن :
نزیبد ترا با چنین سروری
که سر جز به طاعت فرودآوری.
سعدی.
رجوع به فرودآوردن شود.

از تاج و تخت به زیر کشیدن
سرنگون کردن ، از میان برداشتن ، برانداختن ، برافکندن ، شکست دادن

بپرس