واژه نامه بختیاریکا
زورتپُو؛ هُل زور
پیشنهاد کاربران
بنا خواست
( قسراً ) قسراً. [ ق َ رَن ْ] ( ع ق ) قهراً. جبراً. به ناچار. به ناخواست به ناخواه. به زور. به ستم : قلعه شاه دز را. . . در حصار گرفت و لشکرها بر مدار آن بداشتند به یک دو روز آن حصن را قهراً و قسراً بگشادند. ( جهانگشای جوینی ) .
She forced me to do sth. او مجبورم کرد کاری انجام بدم. فورس می تو force me toیعنی مجبور کردن کسی به کاری to sthناخاسته چرا ناخاسته؟چون فعل فورس forceاز کلمه و لغت اجبار کردن اومده و حرف اضافه بعد از اون حتما تو to هست که به معنیه به است.
اشتلم
زورکی
جبری