به روی چیزی بد یا بلا امدن

پیشنهاد کاربران

به روی کسی می ( نبید ) خوردن یا اندرکشیدن ؛ در حضور او و به شادی او می خوردن. باصطلاح امروزه به سلامتی وی نوشیدن. به شادی کسی آشامیدن :
به روی شهنشاه جام نبید
به یک دم همانگاه اندرکشید.
فردوسی.
می زابلی سرخ در جام زرد
تهمتن به روی زواره بخورد.
فردوسی.
به روی کسی چیزی چون بد یا بلا آمدن ؛ بر سر او آمدن. او را رخ دادن. برای او پیش آمدن. ( از یادداشت مؤلف ) :
جوان تاش پیری نیاید به روی
جوانی بی آمرغ نزدیک اوی.
ابوشکور.
کنون یافت بادافره ایزدی
...
[مشاهده متن کامل]

چو بد ساخت آمد به رویش بدی.
فردوسی.
که از نیکویی با سیاوش چه کرد
چه آمد به رویش ز تیمار و درد.
فردوسی.