به روی اوردن

پیشنهاد کاربران

به روی. . . آوردن: عارض کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۱۵ ) .
به روی آوردن ؛ به بار آوردن. پیش آوردن. ظاهر ساختن. بر سر آوردن. ( از یادداشت مؤلف ) :
زن بدکنش خواری آرد به روی
...
[مشاهده متن کامل]

به گیتی بجز پارسایی مجوی.
فردوسی.
بدو گفت سرخه که اینها مگوی
چه دانی که گیتی چه آرد به روی.
فردوسی.
مرا چون پدر باش وبا کس مگوی
ببین تا زمانه چه آرد به روی.
فردوسی.