به رهن گذاردن

مترادف ها

pop (فعل)
زدن، ترکاندن، ترکیدن، با صدا ترکیدن، پراندن، بی مقدمه اوردن، بی مقدمه فشار اوردن، به رهن گذاردن، به سرعت عملی انجام دادن

پیشنهاد کاربران