به رسمیت شناختن

مترادف ها

recognition (اسم)
تشخیص، شناخت، شناسایی، به رسمیت شناختن، بازشناسی، بازشناخت

accredit (فعل)
به رسمیت شناختن، معتبر شناختن، اعتبارنامه دادن، معتبر ساختن، اختیار دادن، اطمینان کردن، مورد اطمینان بودن یا شدن

recognize (فعل)
به رسمیت شناختن، تصدیق کردن، تشخیص دادن، شناختن، باز شناختن

legalize (فعل)
به رسمیت شناختن، قانونی کردن، اعتبار قانونی دادن

legalise (فعل)
به رسمیت شناختن، اعتبار قانونی دادن

پیشنهاد کاربران

recognize
این فعل برای به رسمیت شناختن به صورت رسمی به کار می رود مثل به رسمیت شناختن کشوری جدید
ادعا داشتن، مفید بودن، کاربلد بودن، دانا و عاقل بودن
/ پذیرفتن، روامند شناختن /
ایران، استقلال بحرین را به رسمیت شناخت.
ایران، خودسالاری بحرین را پذیرفت.
ایران، خودسالاری بحرین را روامند شناخت.
آیین مند شناخته شدن، هنجارمند نمودن، هنجارمندی
نمونه:
ما بیگمان خواستار آیین مند شناخته شدنِ ( برسمیت شناختن ) پادمایه ی ꞌاسپوتنیک ـ ویꞌ در ꞌسازمان بهداشت جهانیꞌ هستیم.
برگرفته از پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_96. html
نمونه:
گشایش دفتر نمایندگی از سوی وزیر بیرونی �عزراییل� به کار آن، هنجار ( رسمیت ) می بخشد.
رسمیت بخشیدن = هنجارمند نمودن

بپرس